شناسهٔ خبر: 52892 - سرویس دیگر رسانه ها

سرگذشت نهاد دین از صفویه تا پهلوی

تطورات حوزه علمیه در 3 عصر چگونه بود؟




فرهنگ امروز/ علی عسگری : از آنجا که در هر یک از حوادث چند قرن اخیر کشور، روحانیت در کنار دیگر بازیگران عرصه تاریخ‌سازی جزء موثرترین افراد موجود صحنه بود، درنتیجه یکی از ضروریات بررسی‌های تاریخی توجه به تطورات حوزه علمیه در بستر تاریخ است. به همین دلیل در این مجال گزارشی کوتاه از دریچه تحولات حوزه به عرصه فرهنگ و سیاست کشور از عصر صفویه تا قاجار خواهیم داشت.

 

عصر صفویه

ایجاد دولت دینی صفویه پس از خلأ دولت‌های نیمه‌مذهبی وابسته به دستگاه خلافت تحول بسیار مهمی محسوب می‌شد. رسمیت‌یافتن مذهب شیعه با صرف‌نظر کردن از ‌انگیزه‌های آن منجر به ایجاد هویتی جدید در جغرافیای ایران شد. از آنجا که عقیده رایج در بخش عمده تاریخ صفویه آن بود که حاکمیت سمت جانشینی امام زمان است، تلاش بر این بود که روحانیت شیعه هرچه بیشتر در امور دخالت داده شوند. روحانیت از همکاری با شاه دو هدف عمده داشت: نخست احیای معارف شیعه با استفاده از فرصت پیش‌آمده؛ غنای فلسفه و عرفان اسلامی موجود و غنای منابع روایی همچون بحارالانوار محصول تلاش عالمان در این دوره است. هدف دوم روحانیت از همکاری با دولت صفوی، ساخت جامعه اسلامی از طریق گسترش‌دادن اسلام در ارکان حاکمیتی است. برای بررسی این موضوع ابتدا لازم است نگاهی به اندیشه‌های حاکمیتی چند تن از شخصیت‌های بزرگ این برهه داشته باشیم. از منظر اکثریت روحانیت شیعه در طول تاریخ حکومت متعلق به امام معصوم یا منصوب ایشان است و هرکسی غیر از آنان غاصب حکومت تلقی می‌شود، از همین‌رو دخالت در امر حکومت کمک به دستگاه ظلم تلقی شده و حرام است. استثنایی که مجتهدین به این قاعده عام می‌زنند به این شرح است که اگر با کمک به دستگاه ظلم بتوان حقی را احقاق کرد یا حکم الهی را اجرا کرد، این دخالت مستحب و درمواردی واجب است. از همین‌رو بسیاری از مجتهدین بزرگ شیعه در دولت صفویه، منصب قضا، شیخ‌الاسلامی دربار و منصب صدر که مسئول اداره موقوفات از طرف حکومت بود را برعهده می‌گرفتند. در این برهه آرای سه مجتهد بزرگ یعنی محقق کرکی، مقدس‌اردبیلی و علامه مجلسی از نفوذ خاصی برخوردار است. درباره محقق کرکی باید گفت که قدرت نفوذ ایشان در دولت صفویه در طول تاریخ روحانیت امری بی‌سابقه است. برخی او را از بنیانگذاران نظریه ولایت فقیه می‌دانند. وی ابتدا با ورود به مساله نمازجمعه، به اثبات وجوب برپایی نمازجمعه برای فقیه پرداخت. تا پیش از این تلقی رایج این بود که برگزاری نمازجمعه از شئون امام معصوم است. شیخ‌کرکی از طریق این حکم، سیاسی‌ترین تریبون آن دوران را در اختیار مجتهدین قرار داد. سپس با ورود به امر قضاوت و قانونگذاری اداره دادگاه‌ها را برعهده گرفت.

در آثار دیگر مجتهد بزرگ این دوران یعنی مقدس‌اردبیلی هم از دولت صفویه با عنوان حاکمان جور مومن به معنای شیعه یاد شده و یاری دادن آنان برای دفاع از شیعه و محبت‌شان به اهل‌بیت جایز دانسته شده است. از همین‌رو ایشان هم مانند محقق‌کرکی الگوی همکاری را برای تبیین رابطه خود با حاکمیت برگزید.

علامه مجلسی نیز مدت 21 سال منصب شیخ‌الاسلامی دربار صفویه را برعهده داشت و با نوشتن مقاله‌ای به دنبال اثبات آن بود که بیان کند دولت صفویه همان دولتی است که سرانجام به ظهور امام زمان منجر خواهد شد. البته این به آن معنا نیست که صفویه دولت مطلوب علامه مجلسی است، بلکه صفویه مطلوب‌ترین دولتی است که در آن برهه امکان تاسیس داشته است. تحت‌تاثیر حضور وی شاه‌سلطان حسین صفوی فرمان منع باده‌نوشی و فرمان امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را صادر کرد.

 قاجاریه

برای بررسی تحولات و تاثیرات روحانیت در این برهه ابتدا لازم است نگاهی به وضعیت فرهنگی کشور انداخت. مجموعه تحولات و اتفاقاتی مانند شکست ایران از روسیه و افزایش حس خودکم‌بینی و حقارت و به دنبال آن رجوع به غرب برای تقلید از طریق ساخت مدارس نوین و... اتفاقاتی بود که مهم‌ترین پدیده فرهنگی قرن گذشته یعنی میل به نوگرایی را رقم زد. میل به نوگرایی در برابر خود موجب شکل‌گیری طیف‌های گوناگونی شد. درمیان شاهزادگان قاجاری و اشخاصی که نزدیکی کمتری با سنت دینی داشته و از طرف دیگر درمعرض سفرهای خارجه قرار داشتند، طیف منورالفکران غرب‌زده ایجاد شد و در میان روحانیت، اشخاص نواندیشی چون میرزای‌نائینی، آخوندخراسانی و سیدجمال‌الدین اسدآبادی ظهور کردند. این تحولات اجتماعی درحالی رخ می‌داد که حوزه‌های علمیه هم بزرگ‌ترین تحول تاریخی خود یعنی گذر از اخباری‌گری و غلبه تام و تمام اصولی‌گری را تجربه می‌کردند. اخباری‌گری به دلیل بی‌توجهی به عقل در استنباط معارف دینی و همچنین بی‌اعتبار دانستن ظواهر قرآنی، پویایی لازم برای مدیریت نوگرایی را نداشت. با فعالیت‌های وحید بهبهانی، مکتب اصولی‌گری بر حوزه‌های علمیه غلبه پیدا کرد و نوع رابطه مردم با روحانیت از حالت حدیث‌خوان و مستمع به مرجع تقلید و مقلد ارتقا یافت. در تحولی دیگر با دادن فتوای لزوم تبعیت از مجتهد اعلم توسط شیخ انصاری، قدرت سیاسی و اجتماعی فراوانی برای ایجاد موج‌های اجتماعی در اختیار رهبری شیعه در هر عصر قرار گرفت. این قدرت تا جایی پیش رفت که مرحوم نراقی در آثار خود دخالت فقیه اعلم در مسائل را مقدم بر اوامر شاه معرفی می‌کرد. ایجاد موج‌های اجتماعی برای لغو قراردادهای استعماری این برهه ناشی از تحولاتی است که در داخل خود حوزه اتفاق افتاد.

حوادث مشروطه نیز تحولی جدید در موضوع‌شناسی غصب حکومت برای حوزه بود. تا پیش از این همه حکومت‌ها به یک اندازه غاصب حق حاکمیت معصوم و نماینده او بودند اما با طرح مشروطه، روحانیت مفهوم نسبیت را به غصب وارد کرد و برای آن طیفی تشکیل داد، به‌گونه‌ای که غصب مشروطه کمتر از غصب نظام شاهی است، از همین‌رو لازم است از نظامی با غصب کمتر دفاع شود. هرچند که درنهایت به علت نبود وحدت رهبری و همچنین دوری مرجعیت شیعه از مرکز حوادث، مشروطه آن چنان‌که مطلوب جریان‌های دینی بود، پیش نرفت.

 دوران پهلوی

علی‌رغم عدم‌ایستادگی قاجار در برابر اجرای سیاست‌های استعماری نوسازی در کشور، وجود دولت مرکزی مقتدر به‌عنوان عامل و حافظ این سیاست‌ها بسیار احساس می‌شد. از همین‌رو طی چرخشی در سیاست‌های استعمار، دولت پهلوی جایگزین سلسله قاجار شد. تاریخچه ایستادگی روحانیت در برابر حاکمیت موجب شد حوزه‌های علمیه اولین دشمنان رضاشاه تلقی شوند. محدودکردن جلسات عزا، نمازهای جمعه و جماعات، وادار کردن طلاب به کنار گذاشتن لباس روحانیت (به‌گونه‌ای که طبق حکم در شهر قم بیش از هفت نفر معمم نباید حضور می‌داشتند)، تعطیل کردن مدارس قدیمیه حوزه علمیه و تبدیل آنان به مدرسه‌های نوین به دستگیری امور اوقاف (منبع مالی اصلی حوزه)، گرفتن کرسی قضاوت از حاکمان شرع، راه‌اندازی دانشگاه منقول و معقول برای تربیت روحانی درباری، دادن آزادی عمل به بهائیان و زندانی و تبعید کردن علمای مبارز؛ مجموعه‌ای از اقدامات رضاشاه علیه روحانیت بود. درنتیجه این اقدامات نفوذ روحانیت به نحو بی‌سابقه‌ای کاهش پیدا کرد، به‌گونه‌ای که براساس فرمایش حضرت امام‌خمینی رانندگان تاکسی از سوار کردن روحانیون اکراه داشتند.

با صرف‌نظر از کارهای بسیار مهمی‌ همچون قیام مسجد گوهرشاد و مبارزه علیه منکرات، یکی از مهم‌ترین اقدامات روحانیت در این دوره برای مقابله با رژیم که در بررسی‌های تاریخی موردغفلت واقع شده است، تاسیس حوزه علمیه قم و انتقال مرجعیت از نجف به این شهر بود. مرحوم حاج شیخ‌عبدالکریم حائری با تاسیس حوزه علمیه قم به دنبال آن برآمد که خلأ رهبری ناشی از دوری مرجعیت از تحولات ایران را که در مشروطیت به چشم می‌خورد، پوشش دهد. این اقدام تاثیر بسزایی در پیروزی انقلاب اسلامی در دهه‌های آینده داشت، چراکه مدیریت یک نهضت درحالی که همه فضلای آن در خارج کشور به سر می‌بردند، اساسا امر محالی بود.

مرحوم حائری و بعد از آن مراجع ثلاث، حجت کوه‌کمره‌ای، خوانساری و صدر با در نظر گرفتن رویه تقیه در برابر رژیم توانستند اصل ساختار حوزه و مرجعیت را از آن دوره حساس عبور دهند. برای نمونه زمانی که آیت‌ا... حجت مورد اعتراض آیت‌ا... بافقی قرار می‌گیرد مبنی‌بر آنکه شما فرزند امام حسین(ع) هستید پس چرا قیام نمی‌کنید در جواب می‌گوید خیر بنده فرزند امام حسن(ع) هستم. ثمره این تلاش‌ها موجب شد که در عین وجود محدودیت‌های فراوان، مرجعیت جهان شیعه از نجف به قم منتقل شوند. تکمیل این مساله بعدها با حضور آیت‌ا... بروجردی به اوج خود رسید. جواز خرج وجوهات شرعی برای تولید نشریات و مجلات دینی یکی از تحولات مهم در زمینه احکام برای این دوره است. روحانیون نواندیش و جوانی همچون ناصر مکارم‌شیرازی، جعفر سبحانی، محمد بهشی و... با انتشار مجلات گوناگون مانند مکتب اسلام، مکتب تشیع و... توانستند تاثیر فرهنگی فراوانی بر شکل‌گیری انقلاب اسلامی بگذارند.

منبع: فرهیختگان