شناسهٔ خبر: 52250 - سرویس دیگر رسانه ها

علوم انسانی‌اسلامی: امکان، امتناع و آسیب‌ها

به باور نگارنده، علم انسانی‌اسلامی امکان وجود و طرح دارد چنانکه شواهدی از طرح نظریه‌های علمی مبتنی‌بر اندیشه مسیحیت نیز موجود است اما نه به این معنی که نظریات تولیدشده در غرب با لعابی از آیات و روایات به جامعه علمی عرضه شود.


فرهنگ امروز/ محمد ذاکری : برگزاری کنگره و اعطای جایزه علوم انسانی‌اسلامی به موازات پخش چند جلسه گفت‌وگو و مناظره تلویزیونی پیرامون آن، مجددا این موضوع را به یکی از مباحث جدی و داغ عرصه علم و محیط‌های دانشگاهی و پژوهشی در کشور تبدیل کرد. بحث‌های این حوزه بیشتر حول سه محور امکان و امتناع، اهمیت و ضرورت و درنهایت کیفیت و چگونگی طرح می‌شود که چون هنوز در باب محور اول یعنی امکان یا عدم وجود علم انسانی‌اسلامی توافق چندانی بین اصحاب این حوزه شکل نیافته، محورهای بعدی مراتب پایین‌تری از اهمیت قرار گرفته اگرچه فراموش نشده است.

در یکی از همین برنامه‌های تلویزیونی هم مشاهده شد که سه جلسه یک‌ساعته گفت‌وگوی صاحب‌نظران از محور اول فراتر نرفت. موافقان استدلال می‌کنند که مکاتب فکری مختلف در طول چند سده اخیر هریک رویکردی در علم انسانی عرضه کرده‌اند و لذا اندیشه اسلامی نیز این قابلیت را دارد که رویکرد و نظریه خود را در این حوزه ارائه کند و برای شکل‌گیری یا احیای تمدن بزرگ اسلامی این امر ضرورت جدی دارد، خاصه آنکه ما در دوران شکوفایی جهان اسلام در قرون سوم و چهارم از این قابلیت برخوردار بوده‌ایم. مخالفان در نقطه مقابل بر این باورند که ساحت علم ورای مذاهب است و چنانکه علم انسانی مسیحی و یهودی و... وجود ندارد، علم انسانی‌اسلامی نیز بی‌معنی است، افزون بر آنکه دین به‌خاطر ماهیت ایدئولوژیک خود وقتی با علم ممزوج شود به علم نیز ماهیتی ایدئولوژیک و نوعی جزم‌اندیشی می‌بخشد و دیگر امکان نقد و رد نظریه علمی به‌راحتی و بی‌هزینه میسر نمی‌شود. برخی نیز به روش‌های موجود در تولید علم انسانی‌اسلامی انتقاد می‌کنند و معتقدند خروجی این فعالیت‌ها چیزی نیست که بتوان نام علم بر آن نهاد.

به باور نگارنده، علم انسانی‌اسلامی امکان وجود و طرح دارد چنانکه شواهدی از طرح نظریه‌های علمی مبتنی‌بر اندیشه مسیحیت نیز موجود است اما نه به این معنی که نظریات تولیدشده در غرب با لعابی از آیات و روایات به جامعه علمی عرضه شود. درواقع توجه به علوم انسانی‌اسلامی نیازمند گذر از لایه‌های قشری و نگاه فله‌ای در تولید علم است و نیاز به ورود عمیق به لایه‌های هستی‌شناسانه، انسان‌شناسانه و تا حدی معرفت‌شناسانه علم دارد. در فضای هستی‌شناسی است که نوع نگاه نظریه‌پرداز به جهان پیرامون و رابطه آن با خدا مطرح می‌شود و در مباحث انسان‌شناسی امکان نگاه متفاوت به وجود و ماهیت انسان برای طرح نظریه درباره وی و جوامع انسانی تحقق می‌یابد.

چنین به نظر می‌رسد که طرح اندیشه در حوزه علوم انسانی‌اسلامی بیشتر نیازمند رویکردهای تفسیری و انتقادی در حوزه علم و پژوهش است که بتواند از برداشت‌ها و مشاهدات سطحی عبور کرده و به لایه‌های عمیق‌تر نظریه‌های موجود و نظریه‌پردازی جدید وارد شود. این بحث تا حد زیادی در حوزه فلسفه محض و فلسفه‌های مضاف به‌ویژه فلسفه علم قرار می‌گیرد؛ اما دقیقا مانع اصلی در همین حیطه ایجاد می‌شود. عدم توجه جدی به فلسفه و علوم عقلی چه به‌عنوان رشته مستقل دانشگاهی و چه به‌عنوان خط مطالعاتی در سایر علوم (اعم از دانشگاهی و حوزوی) به‌جد مانع از طرح بحث‌های اینچنینی در علوم مختلف می‌شود. به بیان دیگر حتی در دوره‌های دکتری دانشگاه‌های ما دانش فلسفه و فلسفه دانش آن‌طور که بتواند توان اندیشه‌ورزی دانشجویان و اساتید را

 در حوزه علمی خودشان تقویت و متحول کند، محل توجه قرار نمی‌گیرد و لذا در بیشتر موارد و در بهترین حالت دانشجویان و فارغ‌التحصیلان مقاطع دکتری به داننده و به‌کارگیرنده نظریه‌های علمی رایج غربی تبدیل می‌شوند بدون آنکه حتی تحلیل جامعی درباره زمینه‌های تولد و کاربرد آن نظریه‌ها داشته باشند چه رسد به اینکه نظریه جدیدی برمبنای اندیشه و جهان‌بینی متفاوتی تولید کنند. آسیب دیگر رویکرد نظام آموزش عالی به علم و فعالیت علمی دانشجویان و به‌ویژه اساتید است. طرح هر کلمه حرف جدید در فضای علوم انسانی نیازمند سال‌ها مطالعه و تتبع و تفکر فرد یا گروهی از افراد اندیشه‌ورز است و این با بخشنامه‌های ترفیع و ارتقا و رکود اعضای هیات‌علمی همخوانی ندارد.

تا زمانی که تعداد مقالات و درج آنها در برخی نمایه‌های خاص و مقاله مستقل و... مبنای ارتقای اساتید در دانشگاه است و در برخی دانشگاه‌ها تعداد ساعت تدریس و راهنمایی پایان‌نامه به‌اندازه‌ای است که فرصت ساعتی مطالعه و تفکر مفید و سازنده را از استاد سلب می‌کند، نمی‌توان امیدی به نظریه‌پردازی و نوآوری در علوم انسانی خاصه با رویکرد اسلامی داشت که نیازمند مطالعات و دانش چندوجهی و بین‌رشته‌ای است. علاوه‌بر این اگرچه حمایت مادی و معنوی نظام سیاسی می‌تواند فرصت‌هایی برای تسریع و تسهیل روند نظریه‌پردازی در علوم انسانی‌اسلامی فراهم آورد اما علم نیازمند فرصتی مستوفاست تا بتواند سیر تکوینی خود را در محیط علمی و آکادمیک طی کند و جایگاه خود را بازیابد. این سیر برای علوم در قرون قبلی طی شده و اکنون نمی‌توان ره صدساله را یک‌شبه رفت. این نکته‌ای است که متولیان نظام علمی باید مدنظر قرار دهند.

منبع: فرهیختگان