شناسهٔ خبر: 51600 - سرویس دیگر رسانه ها

بکتِ سیاسی

شکل‌های زندگی: به مناسبت انتشار «بوطیقای صحنه، مقالاتی در مطالعات تئاتر»

فرهنگ امروز/ نادر شهریوری (صدقی):

«آدمی ترجیح می‌دهد، هیچ را برگزیند تا آنکه هیچ برنگزیند»,١
زمانی بکت گفته بود «شاید» کلمه موردعلاقه‌اش است، این کلمه نوشته‌های او را سراسر با حسی از قطعی‌نبودن همراه می‌کند: شاید گودو بیاید، شاید نیاید، شاید انتظار برای آمدن گودو نوعی کنش باشد و شاید از فرط استیصال باشد، شاید انتخاب نام ولادیمیر برای یکی از دو قهرمان اصلی «در انتظار گودو» اشاره‌ای به نام ولادیمیر ایلیچ لنین باشد و شاید نباشد، هرچند که هیچ تشابهی میان این ولادیمیر با آن ولادیمیر وجود ندارد و شاید... .
«شاید» بکت از عدم قطعیتش‌ نشئت می‌گیرد، ‌عدم قطعیت بکت نشئت‌گرفته از ایده‌های او درباره جهان، ‌زندگی و آدمی است، عدم قطعیت بکت از این ایده نشئت می‌گیرد که اصلا آدمی «ممکن بود وجود نداشته باشد». ٢ درحالی‌که وجود دارد و حال که وجود دارد زندگی‌اش به خاطر عدم قطعیت نهفته در ذات هستی، غیرقابل‌پیش‌بینی است و نه‌فقط انسان که جهان نیز با ایده عدم قطعیت گنگ و غیرقابل‌پیش‌بینی می‌شود. در این صورت و تنها در این صورت است که سایر امور جملگی مبهم، نامعین و موقت می‌شوند، درست مانند زندگی خود بکت که در یک «موقت‌بودن دائمی» سپری گردید: سرگشتگی، تبعید، گرسنگی، فرار و ... بخش‌های لاینفک زندگی بکت است. بدون زندگی‌ای چنین موقت، داستان و نمایش‌نامه‌های بکت از اساس چیز دیگری بودند «بسیاری از ویژگی‌های نوشتار و نمایش‌نامه‌های او مستقیما از همان تجربه عدم قطعیت مطلق و سرگشتگی و تبعید و گرسنگی و لاعلاجی  سرچشمه گرفته است.»٣
تری ایگلتون در مقاله درخشان «بکت سیاسی» ضمن نگاهی به زندگی سیاسی بکت به رابطه رفتار سیاسی بکت در جنگ جهانی دوم و ایده‌های او می‌پردازد. بکت در آن سال‌های مملو از سیاست، به ظاهر غیرسیاسی‌ترین هنرمند به‌شمار می‌رفت اما این ظاهر قضیه بود. ‌این غیرسیاسی‌ترین هنرمند به مدت بیش از چهار سال علیه فاشیسم، به‌طور فعالانه‌ای نبرد می‌کند، تا بدان حد که دولت فرانسه به‌خاطر مبارزه بی‌وقفه بکت به او نشان شجاعت می‌دهد.
مبارزه سیاسی بکت سخت به واژه «شاید» نیازمند بود، درواقع ایده «شاید» سخت به کار مبارزه‌اش می‌آمد. «شاید» یکی از پاسخ‌های بکت به مطلق‌گرایی فاشیسم بود: اگر که هیچ مطلقی می‌تواند وجود نداشته باشد، چراکه جهان از نظر بکت در گنگی، بی‌یقینی و بی‌معنایی کامل سپری می‌شود، بنابراین،‌ این «امکان» وجود دارد که تمامیت‌ها از میان بروند، ‌در این صورت می‌توان همواره جایی برای امید در نظر گرفت. امید همواره در پی بی‌یقینی و شک‌آوری و گنگی سر برمی‌آورد، جز این امید نمی‌تواند مبنایی داشته باشد. در بکت به‌رغم شخصیت‌های ملول، عاطل و باطل، که گویی گذر زمان را از اساس درنمی‌یابند و بودونبودشان اهمیتی ندارد و به ظاهر در نوعی بی‌زمانی به‌سر می‌برند، «زمان» می‌تواند حاوی امید باشد. گم‌شدن زمان در برهوت بکت تنها ازآن‌رو ممکن است که زمان می‌تواند با خود امید به‌همراه آورد. در بکت «امید» برخلاف «خوش‌بینی» وجود دارد، امید به این معنا که ممکن است مطلق‌گرایی فاشیسم در برابر «هستی‌شناسی شاید» سر فرود آورد.
اکنون اگر از منظری دیگر به واژه «شاید» توجه کنیم و قطعیت‌ناپذیری‌اش را در رابطه با «معنا» بررسی کنیم، ‌در این صورت معنا دائما به تعویق می‌افتد. نفس به‌تعویق‌افتادن معنا و به تعبیر بکت نیامدن گودو آن‌گاه شرط استمرار زندگی می‌شود. در بکت ما با پارادوکسی جالب در بطن خود نمایش – کمدی تراژدی- مواجه‌ایم. عدم قطعیت ریشه‌دار بکت در نمایش خود را به صورت کمدی و تراژدی نمایان می‌کند*، از طرفی همه به انتظار آمدن گودو هستند و از طرف دیگر با آمدن گودو، زندگی پایان می‌پذیرد. بااین‌حال «تردیدی نیست که آمدن گودو رویداد بسیار مهمی است»٤ اما در صورت آمدن گودو انتظار که لازمه استمرار زندگی است** به پایان می‌رسد،‌ اما اگر انتظار ادامه یابد به معنای آن است که گودو نیامده است و هیچ رویداد مهمی اتفاق نیفتاده و یا درواقع اصلا اتفاقی رخ نداده است. در این صورت از نظر بکت اگرچه زندگی تداوم دارد، اما پیش نمی‌رود.
از این ایده بکت که زندگی تداوم دارد اما پیش نمی‌رود، می‌توان این نکته را دریافت که معنا یک فرایند همواره پایان‌نیافته است، ‌زیرا هیچ دالی به مدلولی معین منتهی نمی‌شود، به بیانی دیگر هر دال شکسته‌ای ما را به دال بعدی می‌برد و برمی‌گرداند و دقیقا به همین دلیل است که در بکت «مرگ» وجود ندارد. در بکت مرگ به مثابه یک رویداد- همچون آمدن گودو- وجود ندارد. «... مرگ در آثار بکت وجود ندارد، تنها ازهم‌پاشیدگی مداوم را می‌بینیم، آن‌گاه که جسم پیوسته پوسته‌پوسته ور می‌آید و خشک می‌شود، مرگ خبر از رویدادی می‌دهد، بزرگ‌تر از آن است که این قالب‌های تهی و پوک با آن مواجه شوند»,٥
زندگی تداوم می‌یابد اما پیش نمی‌رود، تداوم زندگی آن را مستعد تفسیر می‌کند. تفسیر آن‌گاه شدت می‌یابد که کاری نمی‌شود کرد یا چنان‌که در اول نمایش‌نامه «در انتظار گودو» آمده چون «هیچ فایده‌ای ندارد»٦ گو اینکه آثار بکت در مقابل تفسیر مقاومت می‌کنند تا دستخوش تفسیرهای پسامدرنی رایج که هرکدام معنای خود را دارند نشود، اما در آثار بکت ما با انباشت تفسیر روبه‌رو هستیم بااین‌حال انباشت تفسیر در بکت به‌هیچ‌رو به معنای فربه‌شدن معنا نیست. در بکت هیچ‌گاه ما با معانی پیوسته، انباشته و متعالی روبه‌رو نمی‌شویم که بالعکس با تکه‌پاره‌های معنا و تنها و رگه‌هایی از آن مواجه می‌شویم؛ چیزی که می‌توان آن را تبخیر متداوم معنای پایدار نام داد. به نظر بکت نیز معانی پایدار و پیوسته‌اند و همواره تبخیر می‌شوند. علاوه بر این در مقابل کلیت‌های فاشیستی آنچه به کار می‌آید، بدیل آن یعنی پراکندگی‌های معانی و اندک‌بودنشان است.
اندک‌بودن معنا ویژگی ادبیات بعد از آشویتش در مقابل گنده‌گویی‌های فاشیستی است؛ ادبیاتی که حتی با سکوت به مینی‌مالیسم قناعت‌گرایانه تن می‌دهد؛ ادبیاتی که بلاغت پرنخوت و مملو از معانی را به فشرده‌گویی موجز تبدیل می‌کند. «بکت در جایی گفته که دوست‌اش جیمز جویس همیشه مشغول اضافه‌کردن بر مطلب خود بوده درحالی‌که فکر می‌کنم روش من تقلیل و ندادن اطلاعات و گرفتن و کاستی به جای  افزودن است»,٧
ایهاب حسن منتقد ادبی معاصر از ادبیات بکت با عنوان ادبیات سکوت نام می‌برد. از نظرش نوشته‌های بکت در مقابل آن نوشته‌هایی قرار می‌گیرد که با گفتن همه‌چیز می‌خواهند با خلأ مبارزه کنند. گفتن همه‌چیز با دراختیارداشتن معانی، پیوسته در ید کلیت‌های تمامیت خواه است تا با انتشار وسیع و گسترده واژه‌ها به خود اعتبار دهند، درحالی‌که در بکت واژه‌ها تنها ازآن‌رو بر کاغذ پدیدار می‌شوند که خودشان را بی‌اعتبار اعلام کنند، به‌همین‌دلیل نیز در بکت ما مواجه با تبخیرشدن متداوم معانی پایدار هستیم.
تبخیرشدن متداوم معانی پایدار از جمله دلایلی است که نمایشنامه‌های بکت را نتوان در کنار تراژدی‌ها قرار داد، زیرا چنانکه گفته شد نمایش‌نامه‌های بکت از نظر مضمون و محتوای بسی نامعین‌تر از آن هستند که در کنار تراژدی‌ها قرار گیرند. در تراژدی‌ها، همواره با نوعی تعین روبه‌رو هستیم. انسان در برابر نیروی قاهری به نام سرنوشت قرار می‌گیرد که سرانجام نیز توسط همان نیرو در هم شکسته می‌شود. ضرورت تراژیک، امری اجتناب‌ناپذیر است و مرگ پایان محتوم تراژدی‌هاست. در بکت مرگ به مثابه اتفاق رخ نمی‌دهد. شخصیت‌های نمایشنامه‌اش چون ولادیمیر و استراگون در انتظارند، حتی برای مرگ اما مرگی اتفاق نمی‌افتد، گودو نمی‌آید گودو می‌تواند یک مفهوم باشد؛ مفهومی که مصادیق متنوعی را دربر می‌گیرد اما هیچ‌یک از مصداق‌های  گودو ظاهر نمی‌شوند.
به بکت سیاسی بازگردیم، به شور و هیجان او برای رهایی از دست اشغالگران، اما تا آنجا که رهایی به ارزش بدل نشود، آنچه در بکت اهمیت می‌یابد همانا امر منفی است؛ امری که از هرآنچه پوزیتیو است می‌گریزد تا مبادا به ایدئولوژی بدل گردد. اکنون می‌توان علاقه بکت به واژه شاید را دریافت. شاید این کلمه نوشته‌های او را سراسر با حسی از قطعی‌نبودن و با حسی از ایدئولوژی‌نشدن همراه می‌کند.
پی‌نوشت‌ها:
* از نظر کمدی‌نویسان گاه هیچ‌چیز خنده‌دارتر از بی‌مورد نشان‌دادن یک یقین قطعی نیست.
** زندگی بنا به یک تعریف بسیار رایج عبارت است از انتظارکشیدن
١) نیچه
٢، ٣، ٤، ٥، ٧) بوطیقای صحنه، مقالاتی در مطالعات تئاتر، گردآورنده و ویراستار: علی تدین، به نقل از مقاله «بکت سیاسی» تری ایگلتون، ترجمه عبدالله کوثری
٦) در انتظار گودو، بکت، ترجمه اصغر رستگار

روزنامه شرق