شناسهٔ خبر: 50763 - سرویس دیگر رسانه ها

کژرفتاری‌های علمی؛ چرا و به چه علت؟ / پروفسور چارلز گراس

پروفسور چارلز گراس، استاد روانشناسی و علوم اعصاب دانشگاه پرینستون است. اخیراً پژوهشی درباره‌ کژرفتاری و تقلب علمی از او منتشر شد، که متن زیر ترجمه و تلخیصی از آن مقاله است.

فرهنگ امروز/ ترجمه:  وحید میره‌بیگی / پروفسور چارلز گراس، استاد روانشناسی و علوم اعصاب دانشگاه پرینستون است. اخیراً پژوهشی درباره‌ کژرفتاری و تقلب علمی از او منتشر شد، که متن زیر ترجمه و تلخیصی از آن مقاله است. اصل مقاله در سایت psych.annualreviews.org قابل دسترس است.

«تقلب علمی» به ساختگی‌ بودن اثر، جعلی بودن اثر یا وجود سرقت علمی در آن اشاره دارد. امری که در سراسر تاریخ علم رخ داده است. «تقلب» یک پدیده‌ متأخر نیست که به زوال اخلاق یا افزایش رقابت در تصدی مقام‌ها و اخذ بورس‌ها گره خورده باشد. بلکه، اتهامات تقلب علمی، از زمان فلاسفه یونانی، در تاریخ علم قابل مشاهده است. حساسیت عمومی بیشتری درباره‌ تقلب در مقالات رشته‌هایی چون پزشکی در مقایسه با رشته‌های علوم‌انسانی وجود دارد که احتمالاً به خاطر عواقب ملموس و عینی خطرناک این رشته‌ها است.

دانشمندان مرتکب تقلب علمی که در بسیاری از رشته‌ها و در سطوح مختلف در دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی وجود دارند، دارای پس‌زمینه‌های اجتماعی و آموزشی متفاوتی هستند. به نظر می‌رسد هیچ مطالعه‌ تجربی سیستماتیکی درباره‌ ویژگی‌های متقلبان وجود ندارد.

 از ۱۹۸۰ که دولت ایالات متحده به این موضوع علاقه‌ای سیستماتیک نشان داد، برخی مطالعات به این امر پرداخته‌اند که چگونه اغلب دانشمندان مشاهده‌گر تقلب بوده یا در آن شرکت داشته‌اند.

این معضل، در طول دهه گذشته، آشکارا رواج یافته است. یکی از نمونه‌های تاریخی کژرفتاری علمی، روانشناس اجتماعی هلندی «دیدریک استپل» است. او بیش از ۵۰ مطالعه‌ با نفوذ را سرهم‌بندی کرد. نتایج آنها، شامل مواردی بود که لیبرال‌های دانشگاهی توقع داشتند و می‌خواستند باورش کنند؛ از جمله اینکه «محیط آلوده، نژادپرستی را تشویق می‌کند» و «خوردن گوشت مردم را خودخواه می‌کند» یا اینکه «قدرت اثری منفی بر اخلاق می‌گذارد». مطالعات او، تا پیش از اینکه برخی از شاگردانش دستش را رو کنند، منزلتش را به یک سوپراستار و به یک خبره‌ علم ارتقا داده بود!

در یک مورد دیگر، ۱۰ گزارش علمی اریک پولمن، دانشمند پزشکی دانشگاه ورمونت، شامل نمونه‌های تحقیق ساختگی و داده‌هایی بود که از ادعای او (تغییرات متابولیکی در زنان یائسه) حمایت می‌کردند. او موفق شد دولت را در حمایت‌های مالی انجام شده، ۹/۲ میلیون دلار فریب دهد و نخستین دانشمند امریکایی زندانی به دلیل «تقلب علمی» باشد!

«بنیاد ملی علوم (NSF)» کژرفتاری علمی را شامل جعل، تحریف و سرقت علمی می‌داند. منظور از «جعل» ساختگی بودن داده‌ها یا نتایج است. «تحریف» به دستکاری مواد تحقیقاتی، تجهیزات، یا فرآیندها یا تغییر داده‌ها و نتایج گفته می‌شود. «سرقت علمی» نیز تصاحب ایده، نتایج، یا عبارات ابداع شده توسط فردی دیگر است، بدون دادن ارجاعی مناسب به او.

کژرفتاری علمی شامل اشتباهات صادقانه یا اختلاف نظرها نمی‌شود. در قوانین فدرال معنی آن مشخص است و جرایم کلی‌تر، مانند سوء‌استفاده از بودجه را در بر نمی‌گیرد.

نخستین بحث رسمی درباره‌ کژرفتاری علمی به کتاب «چارلز  بابیج» با نام «تأملاتی در افول علم در انگلستان و برخی از علل آن» برمی‌گردد. او انواع کژرفتاری‌های علمی را فریب(hoaxing)، تغییر(forging)، پیراست(trimming) و تدارک (cooking) می‌داند. نمونه‌ «مرد پیلت داون»  (Piltdown =منطقه ای در انگلستان ) که دانشمندی ظاهراً برای نشان دادن حلقه‌ مفقوده‌ داروین آن را ساخته بود، مثالی از «فریب» است. برای ساختن جمجمه‌ «مرد پیلت داون»، بخش‌هایی از یک جمجمه‌ میمون و یک جمجمه‌ انسان را به هم وصل کرده بودند. بنابراین، «فریب» ارائه‌ تعمدی مطالب ساده‌لوحانه و خام است. بر خلاف فریب‌، انواع دیگر کژرفتاری مدنظر بابیج، بیشتر ممکن است به ارتقای شغلی و علمی مجرم بینجامند. «تغییر» به نتایج ساختگی تحقیق اشاره دارد. «پیراست» به خلاص کردن خود از شر نقاط پرت اشاره دارد. متقلبان با این ترفند، واریانس را کاهش و نتایج را بهتر می‌کنند. «تدارک» نیز به داده‌سازی برمی‌گردد.

اندیشمندی دیگر به نام «گور» چالشی اساسی مطرح کرده است؛ در شرایطی که تاریخ علم دور و دراز است اما اخبار تقلب‌های علمی، از سال ۱۹۷۰ بخوبی رسانه‌ای شده است، آیا باید نتیجه گرفت که نمونه‌های برملا شده، فقط چند سیب کرمو از یک سبد بودند؟ یا نوک یک کوه یخ‌اند؟ پژوهش‌هایی در پی پاسخ به این سؤال، مطالعاتی را در سطوح و رشته‌های مختلف انجام داده است و از کسانی با حفظ نام پرسیده‌اند که آیا آنها خود در جعل، تحریف، یا سرقت علمی مشارکت داشته‌اند؟ یا شواهد مستقیمی از کژرفتاری دیگران دارند؟ اگر چه نتایج این پژوهش‌ها متغیرند اما تصویر کلی‌ای که به دست می‌دهند، نگران‌کننده است.

برای نمونه «جودیت سوازی» و همکارانش، در یک نظرسنجی گسترده و پیشگامانه که از دانشجویان فارغ‌التحصیل و اعضای هیأت علمی ۹۹ دانشگاه انجام گرفت، دریافتند که ۴۴ درصد از دانش‌آموزان و ۵۰ درصد از اعضای هیأت علمی دو یا چند نوع تقلب اساسی را به یاد دارند، حدود ۱۰ درصد آنها از داده‌های ساختگی پژوهش‌ها مستقیماً اطلاع داشتند. یا انجمن بین‌المللی آمار زیستی بالینی طی پیمایشی که از اعضایش انجام داد، متوجه شد ۵۱ درصد از پاسخ‌دهندگان از حداقل یک طرح جعلی در ۱۰ سال گذشته خبر دارد. و از ۵۴۹ دانش‌آموز تحقیقات پزشکی در دانشگاه سن‌دیگو کالیفرنیا، ۱۱درصدشان درباره دانشمندانی که داده‌ها را به هدف انتشار، تعمداً دستکاری کرده‌اند، اطلاع موثق داشتند.

بازپس‌گیری مقالات به دلیل تقلب یا تقلب مشکوک از سال ۱۹۷۵ افزایشی ده برابری یافته است. و این ممکن است به دلیل افزایش تقلب علمی باشد. در یک بررسی درباره‌ ۲۰۴۷ مقاله‌ بازپس‌گرفته شده در پزشکی، نشان داده شد که تنها ۲۳درصد آنها به دلیل خطاهایی مانند خطاهای تحلیلی و نتایج تکراری عودت داده شده بودند، در حالی که ۶۷درصد به برخی از انواع کژرفتاری علمی شامل تقلب یا مشکوک به تقلب (۴۳درصد)، انتشار مجدد (۱۴درصد) و سرقت علمی (۱۰درصد) متهم بودند.

در این باره تفاوت قابل توجهی خودنمایی می‌کند. کشورهای ایالات متحده، آلمان، ژاپن و چین مسئول سه چهارم از موارد تقلب یا تقلب مشکوک در سطح جهانی‌اند؛ در مقایسه با سایر کشورها، چین و هند موارد بیشتری از انتشار مجدد (انتشار یک مقاله در چندین مجله) و سرقت علمی را به خود اختصاص داده‌اند. موارد متعدد گزارش‌نشده‌ تقلب‌های علمی‎، از این حکایت می‌کند که تقلب، در واقعیت بسیار بیشتر از گزارش‌های داده شده است. اهمال در اخلاق علمی تا بدانجا است که مقالات بازپس‌گرفته‌شده توسط مجلات (Retracted papers) حتی بعد از بازپس‌گیری نیز مورد استناد قرار می‌گیرند. به نحوی که ۱۸ درصد از مؤلفان مقالات بازپس‌گرفته‌شده، مورد استناد قرار گرفته‌اند و از این استنادها کمتر از  ۵درصد آنها به بازپس‌گیری مقالات مذکور اشاره کرده‌اند. البته جز تمایل پژوهشگران به خوداستنادی، یکی از دلایل ادامه‌ استناد به مقالات پس‌گرفته‌شده این است که اکثر استنادات در ادبیات تحقیق به منابع ثانویه است نه به خود مقالات. ارجاع‌دهنده ممکن است از پس‌گرفته‌شدن مقالات مورد ارجاع بی‌خبر باشند.

یکی از دلایل افزایش توجه عمومی به تقلب علمی این است که رسانه‌های اجتماعی به جهان «اخلاق علمی» ورود کرده‌اند. در حال حاضر وبلاگ‌هایی که به تقلب علمی می‌پردازند شکل گرفته‌اند. یکی از نخستین وبلاگ‌ها دیده‌بان بازپس‌گیری

(http://retractionwatch.com) بود، که در ماه اوت سال ۲۰۱۰ توسط ایوان ارانسکی و آدام مارکوس تأسیس شد. این وبلاگ به اظهارنظر درباره بازپس‌گیری مقالات علمی می‌پردازد و بر این تأکید دارد که چرا بسیاری از بازپس‌گیری‌ها و دلایل آنها پنهان باقی می‌ماند.

این وبلاگ مشاهده‌ و بررسی بازپس‌گیری را دریچه‌ای به فرآیندهای علمی می‌داند. از این دست رسانه‌های غیردولتی بسیارند و ورود آنها به این مسأله ممکن است موجبات ایجاد نوعی کنترل اجتماعی در اینباره را فراهم آورد.

چارلز گراس، نمونه‌هایی از تقلب علمی برملاشده را مثال می‌زند که اگرچه احتمالاً معرفی تمام تقلب‌های رایج نیست، اما آشنایی با آنها مفید فایده است.

تحریف و جعل داده‌های علمی را می‌توان از راه‌های مختلفی کشف کرد. یک راه این است که داورانی معتبر، تضادهای درونی و ناسازگاری پژوهش با مقالات قبلی‌ای که در همین شرایط نگاشته شده‌اند را شناسایی کنند.

راه دیگر این است که آثار پیشتر منتشر شده و ظاهراً دستکاری شده شناسایی گردد. یک روش غیرمعمول نیز، این است که محقق خود کشف کند که آثارش مورد سرقت علمی قرار گرفته‌اند.

 اما بررسی دقیق و افشاگرانه-اگر به یک فرهنگ بدل شود- می‌تواند اثر اصلی را بگذارد. افرادی که اتهام کژرفتاری علمی به دیگران می‌زنند، معمولاً افشاگر(whistle-blowing) نامیده می‌شوند. حتی اگر افشاگری چنین افرادی بجا و مستند باشد، اغلب برای آنان عواقب چنین کاری، از نظر درآمد، تحقیقات‌ آینده‌، روابط ‌شخصی در محل‌کار و آینده‌ علمی‌ فاجعه‌بار است.

در سال ۱۹۹۵ دفتر سلامت پژوهش امریکا(ORI) گزارش داد که بیش از ۶۰٪ از افشاگران، حداقل یک پیامد منفی افشاگری را تجربه کرده‌اند. پیامدهایی از قبیل تحت فشار قرار گرفتن برای عقب‌نشینی از اتهام خود، طرد شدن توسط همکاران، کاهش حمایت‌های پژوهشی، یا تهدید به طرح دعوی در دادگاه. این عواقب حتی گاه به از دست دادن شغل نیز انجامیده است. این سازمان، به هدف کاهش خطرات افشاگری، سازوکارهایی حقوقی و اداری ایجاد کرد تا امنیت افشاگر تقلب را حفظ کند. این سازوکارها، همچنین می‌خواهد از موقعیت کسانی که به اشتباه یا به عمد متهم به تقلب می‌شوند اما بی‌گناه‌اند دفاع کند. اما در عمل معمولاً افشاگران تحت فشار هستند. از آنجایی که افشاگری، وسیله‌ای مهم و قوی برای مقابله با تقلب است، باید به جای مجازات چنین رفتاری، به تشویق آن پرداخت.

معمولاً یکی از راه‌حل‌های کژرفتاری علمی را تأکید بر کیفیت–نه تعداد- آثار منتشر شده می‌دانند. امروزه کمیت(تعداد) مقالات و کتاب‌ها، معیاری مهم برای سپردن کارهای پژوهشی، تبلیغات، سپردن منصب‌ها، جوایز و عضویت در سازمان‌های افتخارآمیز است. تأکید بر ضریب تأثیر مجلات نیز یک معیار کمی دیگر است.

در دهه‌ گذشته، پیشرفتی رایانه‌ای در مدیریت اطلاعات رخ داده است. نرم‌افزارهایی پدید آمده که تمام داده‌های یک آزمایش، تمام پارامترهای تجربی و تمام شیوه‌های تجزیه و تحلیل داده‌ها در آن، به شکلی منظم ذخیره می‌گردند. این نوع انتشار تحقیقات که «تحقیق قابل‌بازتولید» نامیده می‌شود بسیار مفید است. برای فرد محقق تاریخچه‌ای از داده‌ها فراهم می‌آورد که برای تحلیل بیشتر، انتشار و... دایماً قابل دسترسی‌اند. برای همکاران یک طرح‌ تحقیقاتی، هسته‌ای مشترک از اطلاعات ارائه می‌کند. و مهمتر از همه برای مجلات، ابزاری فراهم می‌کند که مؤلفان ارسال‌کننده‌ مقالات بتوانند تمامی داده‌ها، تمام پارامترهای تجربی و تمام برنامه‌های مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده‌ها را برای بررسی توسط داوران مجله در سایت بارگزاری کنند و چنانچه مقاله پذیرفته شود، در معرض داوری کل جامعه علمی قرار دهد.

شیوه‌های «تحقیق قابل‌بازتولید» تحریف و جعل آشکار داده‌ها را از بین نمی‌برد؛ اما استفاده گسترده از این شیوه قطعاً باعث کاهش انواع تقلب می‌شود.

منبع: روزنامه ایران