شناسهٔ خبر: 46072 - سرویس دیگر رسانه ها

علیه فراموشی گذشته محذوفان

متن زیر سخنرانی عباس کاظمی در نشست رونمایی از کتاب مادیت‌های معاصر است.

فرهنگ امروز/ محسن آزموده:

اقبال مخاطبان فارسی زبان به کتاب اخیر عباس کاظمی، امر روزمره در جامعه پساانقلابی نشان‌دهنده آن است که این اثر بر جنبه‌هایی نادیده گرفته شده و صد البته حیات اجتماعی ایرانیان روشنایی انداخته است، آن هم با رویکردی نو و جذاب. توجه انتقادی به زندگی روزمره یک گذشته نزدیک (دهه شصت) از خلال بازخوانی تجربه زیسته اشیا و ناانسان‌ها و کوشش برای مبارزه با به زبان آوردن آن گذشته فراموش شده به مدد مفاهیم و نظریه‌ها کاری است که این جامعه شناس در آثارش صورت داده است. خوشبختانه به تازگی نیز کتاب مادیت‌های معاصر: باستان‌شناسی‌های گذشته نزدیک به کوشش لیلا پاپلی یزدی منتشر شده است. در این کتاب رویکردهای جدید نظری به باستان‌شناسی و کاربرد آن در مطالعات فرهنگی و علوم اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. به این مناسبت نشر هنوز نشستی با حضور عباس کاظمی، لیلا پاپلی یزدی، مریم دژم خوی، عمران گاراژیان، مریم نعیمی و آرمان مسعودی برگزار کرد که در ادامه روایتی از سخنان عباس کاظمی در آن از نظر می‌گذرد:

آنچه عنوانش را کتاب امر روز در جامعه پساانقلابی می‌خوانیم، تجربه تحلیلی-تفسیری من از جامعه ایران از سال ١٣٨٩ به بعد است. هم قصد داشتم کتابی بنویسم و همچنین قصدی نداشتم. چیزی که قرار بود بنویسم این نبود. بنابراین هدفم این بود که تجربیاتم از برهه‌های حساس را بنویسم و به دوره دهه شصت بازگردم. بازخوانی دهه ١٣٦٠ از سال ١٣٨٩ بعد به یک موج بدل شد، یعنی کوشش شد که انقلاب به نوعی بازخوانی شود. البته هر رییس‌جمهوری که آمد انقلاب را از نو بازخوانی کرد. اما ما هم در مقام یک پژوهشگر کوشیدیم که این بازخوانی را از منظری پژوهشی صورت دهیم. روایت‌های مرسوم تالیف و تحقیق نیز مشخص است و جامعه شناسان از روش‌های مشخصی برای نگارش تحقیق بهره می‌گیرند، اما معمولا تحقیقاتی که در علوم اجتماعی انجام می‌شود، قابل خواندن نیست. یعنی محققان این کارها را می‌کنند، اما بعد وقتی که قرار است حاصل منتشر شود، ارزش چاپ شدن ندارد. بنابراین من به جای اینکه تحقیق مفصل و روش‌مندی کنم، یعنی پیمایش و مصاحبه عمیق کنم و در نهایت کاری بنویسم که خوانده نشود، ترجیح دادم کاری بنویسم که خوانده شود، اما دقت‌های
جامعه شناختی مرسوم جامعه شناسان را به کار نبرم.
سبک جستارنویسی: از نیچه تا دریدا
اما نکته دیگر اینکه سبک نگارش این کار، سبک نوشتن یادداشت ها (essay) است، یادداشت یا «اسی نویسی» سبک نگارشی و سنت مختص به خودش را دارد. نیچه از بزرگان این سنت است که سبک نوشتاری او بعدا در گئورگ زیمل خود را نشان داد. این سبک نوشتاری بعدا خود را در چهره‌هایی چون والتر بنیامین، تئودور آدورنو، میشل فوکو، رولان بارت، ژاک دریدا و... بازتاب داد. این یک سبک نوشتاری است که مشخصه آن این نیست که فرد تحقیق کند و بر اساس تحقیقش به مفهوم‌سازی و نظریه‌پردازی برسد. این سبک چنان که بارها با اشاره به زیمل به آن پرداخته‌ام، بر اساس منطقی دیالکتیکی پیش می‌رود، دیالکتیک میان امر نظری و امر عینی یا امر قابل مشاهده. یعنی چگونه پژوهشگر از تجربه‌های زیسته به نحو نظری سخن بگوید، چطور نظری سخن بگوید در حالی که این بحث نظری با تجربه‌های زیسته او آغشته و رنگ آمیزی شده باشد. این نوع سبک نوشتاری را در نوشته‌های نویسندگان مذکور می‌بینیم. برای مثال رولان بارت در نگارش برج ایفل سراغ شهروندان پاریسی که برج ایفل را درک می‌کنند، نرفته است تا سپس میانگین و مجموع آن داده‌ها را برای ارایه درکی از برج ایفل عرضه کند. بارت فهم و تجربه خودش از برج ایفل را از منظر یک پاریسی بیان می‌کند. نگاه او جنبه عامیت و جهانشمولی را نیز دارد. وقتی یک توریست نیز به برج ایفل می‌رود و آن را می‌بیند، همان حس را نسبت به آن دارد. این دیالکتیک بین امر عینی و امر ذهنی است. بنابراین به لحاظ روش‌شناسی در امر روزمره در جامعه پسا انقلابی نکوشیده‌ام که روش‌مند بنویسم. اگر جایی هم در «اسی نویسی» مصاحبه‌ها و فکت‌هایی را وارد کرده‌ام، خودم چنین کرده‌ام و ابداع من در این سبک بوده است. سبک اسی نویسی حتی این فکت‌ها را وارد نمی‌کند. من به دلیل اینکه از منظری جامعه شناختی به موضوع پرداخته‌ام، این جنبه‌ها را افزوده‌ام و کوشیده‌ام تا آنجا که امکان دارد، این فکت‌ها را نیز وارد کنم. بنابراین انتقاداتی که می‌گویند اگر این کار انسان‌شناسانه است، باید داده‌های بیشتری جمع می‌کرد، را نمی‌پذیرم. به این معنا که ادعا ندارم کاری انسان‌شناسانه برای دانشگاه کرده‌ام. من می‌خواستم برای جامعه و خودم کاری انجام دهم.
دهه شصت از خلال اشیا و چیزها
در بخش اول کتاب که راجع به اشیا و عاملیت آنها است، آخرین بخشی است که نوشته شده است. ابتدا راجع به پیکان و دیوار و جین پوشی و به‌طور کلی درباره دهه شصت نوشتم. این نوشته‌ها نیز خیلی متاثر از تجربه زیسته خودم و نسل خودم بود. البته همه درگیر این تجربه هستیم. کسانی که در دهه شصت بزرگسال بودند یا نوجوان یا جوان یا کودک، به طریقی درگیر این موضوعات بودند. برای مثال ویدیو چیزی بود که این گروه‌ها چه آن را تماشا می‌کردند و چه تماشا نمی‌کردند، درگیر آن بودند. پیکان نیز ماشینی بود که همه چه می‌خواستند و چه نمی‌خواستند، سوارش می‌شدند. حداقل تاکسی بود و خیلی‌ها سوارش می‌شدند. در این بخش کوشیدم ابژه‌های مشترک آن دوره را انتخاب کنم و این انتخاب نیز آگاهانه نبود، بلکه انتخابی شاعرانه بود. شاعرانه به این تعبیر که در القای حس شاعرانه اموری به‌طور خودبخودی می‌آیند و انتخابی از سوی شاعر صورت نمی‌گیرد، شعر خودش می‌آید.  
زندگی سیاسی اشیا
اما وقتی بخش زندگی سیاسی اشیا را نوشتم، نگاهی زیملی- بنیامینی داشتم. البته باید به آپادورای نیز اشاره کنم، او انسان‌شناسی است که من از ده سال پیش با او و کارهایش از جمله زندگی اجتماعی اشیا آشنا بودم. با این نگاه به همه‌چیز نگاه می‌کردم. خود آپادورای البته تحت تاثیر زیمل و فور است و سنت دورکهیمی-وبری-مارکسی و زیملی را به عنوان یک انسان شناس تلفیق کرده و نظریه‌ای پرداخته در این باره که اشیا چگونه سفر می‌کنند و چگونه با این سفر بر محیط اجتماعی تاثیر می‌گذارند و از آن تاثیر می‌پذیرند. بر این اساس کسانی چون میلر که شاگرد بوردیو بود، زندگی اشیا در کشورهای مختلف را بررسی کرده‌اند. برای مثال موبایل در ایران و امریکای لاتین و فیلیپین زیست و حیات متفاوتی دارد. این‌طور که موبایل هم‌اکنون در ایران همواره در دست ما است، شاید در کشوری دیگر چنین نباشد. امروز موبایل به بخشی از بدن ما تبدیل شده است. این حیاتی است که موبایل در ایران دارد که در آن طبقه متوسط تا حدودی نیرومندتر است. اما در کشوری چون فیلیپین که فقر بیشتری دارد، میلر نشان می‌دهد که نقش حمایتی دارد و از جنبه اقتصادی به این کشورها کمک می‌کند. شبکه‌های اجتماعی در این کشورها بیشتر کارکرد اقتصادی دارد تا اجتماعی و فرهنگی.
ناانسان‌ها در حیات انسان‌ها حضور دارند
 بنابراین باید توجه کرد که دنیای وسیعی به نام اشیا وجود دارد که می‌توان به آن پرداخت. بر همین اساس به مطالعات بیشتر در این زمینه پرداختم و به کارهای آپادورای در زمینه نظریه اشیا و آثار بنت درباره اکولوژی اشیا پرداختم. یعنی نظریاتی که به اشیا و در واقع چیزها (things) می‌پردازند و به فلسفه‌ای توجه کردم که در آن به همان اندازه که به انسان‌ها توجه می‌شود، به ناانسان‌ها یعنی غیر انسان نیز توجه دارد. در این فلسفه گفته می‌شود که ناانسان‌ها نیز باید به اندازه انسان‌ها مورد توجه قرار گیرند، هم در برنامه‌ریزی شهری، هم در معماری و هم در سایر امور. در این نگاه گفته می‌شود که دنیای ناانسان‌ها را نیز باید لحاظ کرد. ناانسان‌ها البته موضوع جدیدی نیستند و وقتی آنها را ردیابی می‌کنیم، خیلی هم قدیمی است. گستره آنها از حیوانات شروع می‌شود و تا خود اشیایی چون پلاستیک ادامه پیدا می‌کند. بنابراین اشیا به شکل‌های مختلف در زندگی روزمره ما حضور دارند و تاثیر می‌گذارند. توجه به حیات اجتماعی آنها باعث می‌شود که ما متوجه این باشیم که باید با آنها به شیوه جدیدی مواجه شویم. هدف از توجه به زندگی ناانسان‌ها نیز همین بوده است.
باستان‌شناسی زندگی روزمره محذوفان
در کتاب مادیت‌های معاصر: باستان‌شناسی‌های گذشته نزدیک/معاصر که به کوشش خانم لیلا پاپلی‌یزدی گردآوردی شده همین موضوع مورد توجه قرار گرفته است. من خبر انتشار این کتاب را در جریان گفت‌وگویی با خانم پاپلی یزدی دریافتم و متوجه شدم که در بحث ناانسان‌ها خیلی با بحث من در کتاب امر روزمره در جامعه پساانقلابی شباهت دارد. حتی وقتی به فهرست منابع مراجعه کردم، دیدم خیلی از منابع ما مشترک است. به همین خاطر دو بار این کتاب را خواندم و تلاشم این بود که به این پرسش بپردازم که باستان‌شناسی چگونه با مطالعات فرهنگی مرتبط می‌شود و چگونه می‌تواند به نظریه فرهنگی کمک کند؟ سوال مهم دیگر این است که علوم اجتماعی چه کمکی به باستان‌شناسی می‌کند؟در این کتاب چهار نکته حایزاهمیت است. نخست اینکه در این کتاب به شکل جدیدی از باستان‌شناسی دعوت می‌کند. این شکل جدید یعنی باستان‌شناسی انتقادی البته برای ایران جدید است و در غرب از دهه ١٩٨٠ به بعد رایج بوده است. باستان‌شناسی انتقادی به ما می‌گوید که باستان‌شناسی نباید قصه‌های فاتحان را روایت کند. همیشه چنین بود که باستان‌شناسان گویا همچون مورخان تنها به قصه فاتحان می‌پرداختند و کاسه‌ها و ظروف و وسایل تزیینی و خانه‌های ایشان را موردتوجه قرار می‌دادند. در حالی که باستان‌شناسی باید متوجه باشد که چگونه سمت اهداف سیاستمداران نرود و روایت سیاسی ایشان را دنبال نکند. این مساله مهمی است که باستان‌شناسی باید متوجه آن باشد. نکته دومی که در این کتاب به آن تاکید شده است، باستان‌شناسی باید به محذوفان هم توجه کند یا به عبارت دقیق‌تر بیشتر به محذوفان یعنی کسانی که طرد و حذف شده‌اند، بپردازد، نه کسانی که رو هستند. این همان کاری است که در کتاب خودم سعی کردم به آن بپردازم. می‌دانیم که روایت تاریخی انقلاب ایران همواره یک روایت رسمی و از بالا بوده است و کمتر کسی از زیست روزمره مردم در جامعه حرف زده و به این موضوع پرداخته نشده است که در پایین و در سطح اجتماع مردم چگونه می‌زیستند.
گذشته اکنون و اکنونیت گذشته
نکته سومی که از این کتاب می‌آموزیم، رابطه باستان‌شناسی و انسان‌شناسی است. در واقع این کتاب نوعی باستان‌شناسی انسان‌شناسانه را ترویج می‌کند. اینکه باستان‌شناسی به چیزهای کوچک توجه کند. باستان‌شناسی حتی می‌تواند به اسباب‌بازی‌هایی که کودکان ٢٠٠ یا ٣٠٠ سال پیش با آنها بازی می‌کردند، توجه کند. انسان‌شناسی می‌تواند از خلال این اشیای روزمره‌ای که باستان‌شناسان به آنها نشان می‌دهند، زندگی روزمره مردمان در ٢٠٠ یا ٣٠٠ قبل را بازسازی کند و دنیای کودکان آن دوره را از طریق باستان‌شناسی اسباب‌بازی‌های‌شان به تصویر بکشاند. همچنین می‌توان با همین ابزار دنیای روزمره بزرگسالان را نیز شناخت. زیرا همیشه دنیای اسباب‌بازی‌ها، شکل نقاشی شده دنیای بزرگسالان است. امروزه برای فهم دنیایی که افراد در آنها زندگی می‌کنند، می‌توان از دنیای کامپیوتر یا موبایل یا اینترنت استفاده کرد.
 برای فهم دنیای روزمره مردمان در سده‌های پیش‌تر نیز می‌توان از همین اشیای جزیی در زندگی روزمره آنها که به مدد باستان‌شناسان در اختیارمان قرار گرفته، کمک گرفت.
نکته پایانی را با استفاده از عنوان کتاب یعنی باستان‌شناسی‌های گذشته نزدیک/معاصر بیان می‌کنم. یاری و کمک دوسویه باستان‌شناسی و انسان‌شناسی به یکدیگر این است که تعریف جدیدی از گذشته برای ما ارایه می‌کنند. تعریف اولیه از گذشته این بود که گذشته به دوردست‌ها اشاره دارد. در حالی که برخلاف آن گذشته به خیلی‌خیلی‌نزدیک هم اشاره دارد، همچنان که به خیلی دور هم اشاره دارد. گذشته حتی به اکنون هم اشاره دارد. بنابراین باستان‌شناسی الزاما نباید به گذشته‌های خیلی دور بپردازد. بنابراین نخست بحث این است که چگونه به گذشته اکنون بپردازیم. اکنونی که در آن زندگی می‌کنیم، گذشته‌ای دارد و بحث این کتاب به ما نشان می‌دهد که چگونه درباره این گذشته صحبت کنیم. اما نکته دوم این است که به اکنونیت گذشته نیز توجه کنیم. هر گذشته‌ای اکنونی داشته است و ما باید حال حاضر یا اکنون آن گذشته‌ها را نیز ببینیم. به اشیایی که از گذشته‌های دور در دست ما قرار گرفته‌اند، نباید صرفا به عنوان چیزهایی که در موزه‌ها قرار گرفته‌اند، توجه کرد. بلکه به یک معنا گذشته‌ها در واقع نگذشته‌اند. اینجاست که باز به والتر بنیامین باز می‌گردم و به او نزدیک می‌شوم. گذشته‌ها هیچ‌وقت نگذشته‌اند و چرا ما می‌گوییم گذشته‌ها گذشته؟! گذشته‌ها برای محذوفین، مطرودین و کسانی که زنده‌به‌گور شده‌اند، نگذشته است. گذشته‌ها برای فاتحان گذشته است. برای فاتحان باید هم بگذرد، تا به فتح و پیروزی جدیدش نایل شود.
بنابراین دو تعریف از گذشته در این نگاه جدید به باستان‌شناسی مطرح می‌شود. نخست اینکه گذشته را به عنوان چیزی که گذشته نبینیم و تعریف دیگر اینکه حالی که در آن زندگی می‌کنیم، نوعی گذشته است. به این تعریف این کتاب درباره اکنون و گذشته زندگی روزمره است. چطور می‌توانیم راجع به اکنون و گذشته زندگی روزمره صحبت کنیم؟ وقتی از گذشته صحبت می‌کنیم، در وهله نخست یاد قصه‌گویی می‌افتیم. یعنی برگردیم به دوران کودکی. گذشته همیشه با قصه‌گویی و خاطره‌گویی همراه است. مشکل نیز از همین قصه‌گویی و خاطره‌گویی‌ها بر می‌آید. کاری که باستان‌شناسی انتقادی و نظریه انتقادی و مطالعات فرهنگی انتقادی می‌کنند، این است که قصه‌گویی را تغییر می‌دهند و قصه را تغییر می‌دهند. این رویکردها نواری را که قصه‌گویی می‌کند، باز می‌گردانند تا آن طرف آن هم شنیده شود. اینها می‌کوشند روایت را به شکل دیگری بازگو کنند. بنابراین قصه‌گویی متفاوت نکته مهمی در توجه به گذشته است.
فراموش نکنیم و از یاد نبریم
در پایان اینکه این کتاب (امر روزمره در جامعه پساانقلابی) غیر از اینکه می‌کوشد قصه‌گویی را متفاوت کند، تلاش می‌کند به ما خاطرنشان کند که چیزهایی را فراموش نکنیم و از یاد نبریم. به‌یاد آوردن، تلاش برای فراموش نکردن و به خاطر سپردن یکی از تلاش‌های انتقادی است که در این کتاب بر آن تاکید می‌شود. فاتحان دوست دارند که چیزهایی فراموش شود. در حالی که بخش عمده‌ای از مردم کسانی هستند که در جغرافیای فراموش‌شدگان قرار گرفته‌اند، کسانی که زندگی روزمره به زبان آنها بیان نمی‌شود و آنها نیستند که تاریخ و کتاب‌های درسی را می‌نویسند. بنابراین ما باید این روایت‌ها را به خاطر بسپریم و حفظ کنیم. البته لازم به ذکر است که این روایت‌های فراموش‌شدگان نیز تنها یکی از روایت‌های موجود است. اعتراف می‌کنم که وقتی از بازیافت (recycle) حرف می‌زنیم و اشیایی را بازیافت می‌کنیم، این اشیا به هر میزان و به هر شکلی قابل بازیافت هستند. من سعی کردم روایت خودم را بیان کنم، اما سعی کردم کاری کنم که خواننده از طریق تکنیک به خاطر آوردن، چیزهایی را به یاد آورد و روایت خودش را نیز بیان کند. هدف من از نگارش کتاب، از قضا همین روایت دومی است که توسط خواننده شکل می‌گیرد. وقتی نخست گفتم این کتاب را ننوشته‌ام، منظورم این بود. قصدم این بود که بیان کنم این کتاب باید به دست خود خوانندگان نوشته شود، با پیوند زدن خاطرات و آوردن اشیای جدید و با مونتاژ و کولاژ خاص و جدیدی که مخاطبان خود براساس تجربه‌زیسته خودشان از زندگی روزمره بر می‌سازند و آن گاه ما در همهمه روایت‌های متکثری از زندگی روزمره قرار می‌گیریم که می‌تواند جامعه انقلابی را با تفسیرهای متفاوت بازنمایی کند. قصه گوهای مختلفی داریم که این راویان می‌توانند به شکل‌های گوناگون داستانی را که ما در دل آن زیستیم، روایت کنند.

آپادورای و زندگی اجتماعی اشیا
آرجون آپادورای انسان‌شناسی است که من از ده سال پیش با او و کارهایش از جمله زندگی اجتماعی اشیا آشنا بودم. با این نگاه به همه‌چیز نگاه می‌کردم. خود آپادورای البته تحت تاثیر زیمل و فور است و سنت دورکهیمی-وبری-مارکسی و زیملی را به عنوان یک انسان شناس تلفیق کرده و نظریه‌ای پرداخته در این باره که اشیا چگونه سفر می‌کنند و چگونه با این سفر بر محیط اجتماعی تاثیر می‌گذارند و از آن تاثیر می‌پذیرند.

روزنامه اعتماد