به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از تسنیم؛ در شعر امروز جهان عرب، شعر فلسطین و شعربرای فلسطین جایگاه ویژهای دارد. به قول محمدرضا شفیعی کدکنی شعر فلسطین اصلیترین و شاهراه شعرهای عرب امروز است. اغلب شاعران عرب در باب فلسطین شعر سرودهاند و برخی از این شاعران نام فلسطین بزرگترین اندیشه در شعرشان به شمار میرود. در این میان شاعرانی که برای دردهای فلسطین زبان به نظم گشودهاند، به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ نخست شاعرانی که در دل فلسطین زندگی میکنند و مقاومت را سر میدهند، از دردها و رنجها میگویند و از خانه به دوشیهای هموطنانشان سخن میگویند. دسته دوم شاعرانی هستند که دوری از فلسطین، مانع از دیدن حقایق نشد و دردهای همکیشان خود را با واژهها فریاد زدند.
نزار قبانی، شاعر نامآشنای سوری، یکی از دسته دوم شاعران است که موضوع فلسطین، به عنوان بزرگترین اندیشه در شعرش مطرح است. هرچند بسیاری قبانی را با غزلیات عاشقانه با محوریت توصیفهای اینچنینی میشناسند، اما شاید کمتر کسی به این بعد از قبانی پرداخته باشد که او نیز همانند خیل بسیاری از شاعران عرب تلاش میکرد تات با کلمات وطن بسازد و یادهایی را زنده نگاه دارد که دست تاریخ هر لحظه سعی در پوشاندن حقایقش داشت.
نام نزار قبانی در سایه نامهای بزرگ دیگری چون محمود درویش در میان اشعار مقاومت فلسطین تاکنون چنان که باید دیده نشده و قریحه شیرین او در میان دیگر شاعران سرآمد در این زمینه آنطور که شایسته است، شنیده نشد. از قبانی آثار متعددی در این زمینه منتشر شد که یکی از این کتابها، «من قتل مدرّس التاریخ؟» یا همان «چه کسی معلم تاریخ را کشت؟» است که توسط مهدی سرحدی چندی پیش ترجمه و از سوی انتشارات کلیدر منتشر شد. در این اثر سرودههای زیبایی از قبانی ارائه شده که چهره هنری و ادبی دیگری از وی فرا روی خواننده قرار میدهد. شعر «ای قدس» نمونهای از اشعار بلند این مجموعه است که در بخشهایی از آن میخوانیم:
ای قدس!
چندان گریستم که اشکهایم خشکید
چندان نیایش کردم که شمعها خاموش شد
چندان به رکوع رفتم که بیش طاقتم نمانده است،
در تو، از مخمد پرسیدم...
و از مسیح
ای قدس، ای شهری که رایحه پیامبران میپراکند
ای کوتاهترین راه میان زمین و آسمان...
ای قدس! ... ای مناره آیینها!
ای کودک زیبای انگشتسوخته!
چشمانت اندوهبار است، ای شهر زهرای بتول...
ای سایهسار سبز که بر آن گذر کرده حضرت رسول
سنگهای خیابان اندهگیناند
گلدستههای مساجد نیز
ای قدس!
کیست که خونهها را فرو شوید از سنگ دیوارهایت؟
کیست که نجات دهد انجیل را
کیست که رها سازد قرآن را؟
و مسیح را، از مسیحکشان؟
ای قدس! ای شهر من
فردا... فردا درخت لیمو شکوفه خواهد داد
و خوشههای سبز و زیتونها، شادمان خواهند شد
و دیدگان لبخند خواهد زد
و کبوتران مهاجر بازخواهند گشت...
اما یکی از زیباترین سرودههای قبانی در این اثر به شعری اعتراضی مربوط میشود که شاعر در آن به نظام سلطه در جامعه بینالملل میتازد؛ به نظامی که براساس ثروت و زور، ملتها را به تروریست و غیر تروریست تقسیم میکند؛ امری که امروزه نیز در جریان است.
قبانی در این شعر با تکرار جمله «ما به تروریسم متهم هستیم»، باورها و اعتقادات مردم فلسطین را به یاد جامعه جهانی میاندازد و سعی دارد تا از این طریق فاصله تعاریف ارائه شده با آنچه واقعیت دارد را به دیگران گوشزد کند. در بخشهایی از این شعر قبانی همچون منتقدی اجتماعی، بر سران کشورهای عربی میتازد و به آنها یادآور میشود که به جای «وحدت» به فکر «دلالبازی» خود هستند. بخشهایی از این سروده به شرح ذیل است:
ما به تروریسم متهم هستیم
اگر نخواهیم بمیریم
زیر بلدوزرهای اسرائیلی
که خاک ما را زیر و رو میکند
تاریخ ما را زیر و رو میکند
انجیل ما را زیر و رو میکند
قرآن ما را زیر و رو میکند
خاک پیمبران ما را زیر و رو میکند
اگر گناه ما این است
چه زیباست «تروریسم»!
ما به تروریسم متهم هستیم
اگر نخواهیم نابود شویم
به دست مغولان... و یهودیها و بربرها
اگر سنگی بیندازیم
به شیشه شورای امنیت
که قیصر بزرگ بر ان احاطه یافته است
ما به تروریسم متهم هستیم
اگر مذاکره با گرگ را نپذیرفتیم
و دست یاری ندهیم به امریکا
علیه فرهنگ بشر
به آن بیفرهنگ
یکی از ویژگیهای سرودههای قبانی در این اشعار، حفظ عاطفه و خیال شعری در کنار بیان حقایق زندگی فلسطینیهاست. شاعر مقاومت ناچار است که با زبانی گویا و واضح از دردها بگوید، اما گاه پرداختن به واقعیت، شعر را از ساحت خیال و عاطفه دور میکند، اما قبانی در این دسته از اشعار خود نیز ثابت کرده است شاعر اگر دردمند باشد، قریحهاش برای انسانیت به راه است.