شناسهٔ خبر: 19240 - سرویس سینما و رسانه

درباره‌ی علاقۀ عجیب «داعش» به شبکه‌های اجتماعی؛

کروماکی داعش بر پرده‌ی رسانه‌های نوین

داعش شاید در دهه‌ی گذشته تنها استفاده‌ی تروریست‌ها از رسانه نوارهای ویدیویی بود که توسط بن‌لادن ضبط و در اختیار رسانه‌ها قرار می‌گرفت تا پیام‌های خاصی را به مخالفان و طرف‌دارانش برساند، اما گروهک داعش در شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص توییتر فعالیت دارند، اخبار، اعلامیه‌ها و حتی پیام‌های تهدید خود را از طریق توییتر به اشتراک می‌گذارند.

فرهنگ امروز/حسین امیری: گروه تروریستی داعش برخلاف اسلاف خود، یعنی طالبان و القاعده که حتی دوربین فیلم‌برداری را حرام می‌دانستند، هرچند در شهرهایی که تصرف‌ کرده قوانین سخت‌گیرانه‌ای وضع کرده است، اما خود نسبت و رابطه‌ی خوبی با رسانه برقرار کرده و انگار حساب ویژه‌ای روی رسانه‌ها باز کرده است. استفاده‌ی این گروهک تروریست از شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی نگرشی جدید به این رسانه‌هاست و شاید نمونه‌ی قبلی قابل توجهی نداشته باشد.

برخلاف آنچه در اذهان مخاطبین رسانه‌ها از داعش شکل گرفته، این گروهک حداکثر متشکل از چند هزار نفر شبه‌نظامی است که توسط چند 10 نفر نظامی حرفه‌ای هدایت می‌شوند، به‌صورت جنگ و گریز و پارتیزانی مبارزه می‌کند و به جز شهر موصل در بقیه‌ی شهرها استقرار نداشته و فقط در حد به هم ریختن نظام دفاعی شهر و ایجاد رعب و وحشت به این شهرها حمله می‌کند. موفقیت نخست این گروه در تصرف موصل نه بهواسطه‌ی قدرت نظامی بلکه در اثر خیانت مسئولین شهر حاصل شده است، اما هماهنگی اولیه‌ی رسانه‌های غربی و عربی با این گروه این توهم را به وجود آورده است که گروهک داعش 4 یا 5 استان عراق را به‌صورت کامل تصرف کرده و ارتش برای بازپس‌گیری این شهرها در حال تلاش است. در این میان مکانیزمی که گروهک داعش در استفاده از رسانه در پیش گرفته مکانیزم جالب توجهی است، این گروه از ترکیب واقعیت و مجاز توهمی قابل باور برای مخاطب جهانی و حتی مردم عراق به وجود آورده است، مثال دقیق این مکانیزم را در تصاویر استودیویی برخی فیلم‌ها می‌توان دید، وقتی فیلم‌ساز از کروماکی یا به‌اصطلاح از تکنیک پرده‌ی آبی برای ایجاد لوکیشن مجازی و تبدیل آن به واقعیت سینمایی استفاده می‌کند برای اینکه توهم واقعیت بهتر ایجاد شود بخشی از تصویر مجازی را در واقعیت بازسازی می‌کند؛ به‌طور مثال بازیگر به جای پرده‌ی آبی مقابل تصویر جنگلی سرسبز قرار می‌گیرد، وجود چند شاخه‌ی واقعی از درختان جنگل هم در استودیو باعث می‌شود تا بازخورد برخورد بازیگر به آن شاخه‌ها و ترکیب آن با تصاویر مجازی جنگ، توهم واقعیت را قدرتمند کند.

داعش ابتدا همراهی رسانه‌ها را برانگیخت و شبکه‌هایی مانند الجزیره و العربیه از هجوم گسترده‌ی داعش به عراق سخن گفتند و سپس با یورش به چند شهر در چند استان و ارسال تصاویر از کشتار بی‌رحمانه‌ی مردم توانست حضور خود را به مخاطبین سراسر دنیا تحمیل کند، اما چرا تصاویر جنایت؟ چرا داعش برخلاف سایر جنایتکاران جنگی مانند اسرائیل و امریکا به جای نشان دادن تصویری انسان‌دوستانه از خود به جهانیان و رژه بر روی قواعد حقوق بشری تصاویر منفی از خود مخابره می‌کند؟ این‌ها دلیل همین کوچکی و غیرواقعی بودن داعش است، طراحان این عملیات رسانه‌ای به‌خوبی می‌دانند که فقط تصاویر غیرعادی و ناهنجار می‌توانند به‌سرعت در تمام جهان پخش شوند. آن‌ها تجربه کرده‌اند که سرویس‌های اشتراک ویدیو علاقه‌ی زیادی به تصاویر جنایت‌کارانه دارند؛ چراکه در چندین سال اخیر فیلم‌های کتک‌کاری پلیس امریکا و تصاویر کودک‌آزاری صهیونیست‌ها علی‌رغم میل این دو رژیم جنایت‌کار توانسته رکورد دانلود و دیده شدن را بشکند. از طرف دیگر تکلیف داعش با مخاطبش مشخص است، مخاطب این گروه یکی شیعیان هستند که می‌بایست از آن‌ها رعب و وحشت در دل داشته باشند و دیگری وهابیونی هستند که می‌بایست بدان‌ها بپیوندند. وهابیت سال‌هاست تربیتی عاری از محبت و سرشار از خشونت را در پیش گرفته است. مخاطبین خاص داعش که می‌بایست پیام لازم را از این تصاویر دریافت کنند کسانی هستند که متأسفانه کشتن شیعه را وسیله‌ی تقرب الهی می‌دانند و لذا این تصاویر پیام‌های خاص عضوگیری را هم به وهابیان سراسر جهان مخابره می‌کند. البته یکی از کارکردهای فیلم‌های خشونت‌بار عادی‌سازی است و این تصاویر، جنایت‌ها را برای مخاطبین خاص خود عادی‌سازی هم می‌کنند.

نفس انتشار واقعیت و پذیرفتن عوارض منفی آن در رسانه‌ها یک نوع جهش ژنتیکی در استفاده‌ی قدرت‌ها از رسانه است. وقتی یک قدرت و گروهک نظامی از شیوه‌ی قدرت‌های نظامی و حکومت‌ها در استفاده از رسانه عدول می‌کند، یعنی پدیده‌ی جدیدی در عرصه‌ی رسانه ظهور کرده است، پدیده‌ای که اعتقاد به سانسور ندارد، بلکه طریق هوشمندانه‌تری را در استفاده از قابلیت‌های رسانه به کار گرفته است. شاید نوعی دیگر از نمایش خشونت را در استفاده‌ی دولت آمریکا از هالیوود دیده باشیم، اما این نمایش بازسازی‌شده، هدف‌گذاری‌شده و غلوآمیز است، درحالی‌که نمایش داعش از خشونت خود بدون سانسور و غلو است.

از نگاه دیگر بهره‌گیری داعش از رسانه در تئوریزه کردن خشونت مدیون فرایندی است که سینما در چند دهه‌ی اخیر در پیش گرفته است، از زمانی که فیلم‌های سبک امپرسیونیسم آلمان با موضوع بیماری‌های روانی خاص و عجیب ساخته شد، اولین نمایش خشونت را در سینما رقم زد و همچنین فیلم‌های غرب وحشی (وسترن) زمینه‌ای برای نمایش خشونت در هالیوود را فراهم کرد. بعدتر در دهه‌ی 80 فیلم‌های ژانر وحشت پا را فراتر گذاشتند و نمایش‌های عریان‌تری از خون و خشونت را در دستورکار قرار دادند. نقطه‌ی اوج این خط سیر كشتار با اره برقي در تگزاس (تاب هوپر، 1974) و پرتقــال كوكــي (استنلي كوبريک، 1971) بود. امروزه سینمای آمریکا سرشار از فیلم‌های خشونت‌بار است که تصاویر فجیعی از کشتار، قتل و جنایت را به تصویر می‌کشند که یکی از تأثیرات آن قبح‌زدایی و عادی‌سازی خشونت است. بشر امروز دیگر با این نوع تصاویر بیگانه نیست و تماشای این تصاویر فقط انزجار و ترحم وی را به همراه ندارد؛ چراکه این جنایت‌ها برحسب عادت بصری وی نوعی تفنن به‌حساب می‌آید. رسانه از آنجا که بعد زمان از حقایق می‌گیرد آن را به پدیده‌های تخت و بدون عمق تبدیل می‌کند؛ لذا برای مخاطب تماشای شکنجه‌ی طفل فلسطینی با تماشای تبلیغ شامپوی ضد شوره و کفش پیاده‌روی تن‌تاک چندان تفاوتی در کیفیت تماشا ندارد. برای مخاطب داعش چون از یک طرف در قرن 21 زندگی می‌کند، خشونت عادی‌سازی شده است و از طرف دیگر چون تربیت‌یافته‌ی مکتب فکری سرشار از تعصب و تحجر است، چشم بسته در دام این گروهک می‌افتد.

شاید در دهه‌ی گذشته تنها استفاده‌ی تروریست‌ها از رسانه نوارهای ویدیویی بود که توسط بن‌لادن ضبط و در اختیار رسانه‌ها قرار می‌گرفت تا پیام‌های خاصی را به مخالفان و طرف‌دارانش برساند، اما گروهک داعش در شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص توییتر فعالیت دارند، اخبار، اعلامیه‌ها و حتی پیام‌های تهدید خود را از طریق توییتر به اشتراک می‌گذارند. یکی از خصوصیات شبکه‌های اجتماعی، تعاملی بودن آن است، وقتی مخاطب با رسانه‌ای تعاملی ارتباط برقرار می‌کند، او را در نزدیکی خود به‌صورت زنده و جاندار حس می‌کند. از طرف دیگر حضور اعضای داعش در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند بدون سازمان‌دهی و توسط اعضای اصلی یا حتی فرعی باشد، ممکن است بیماری جلب مخاطب یا به‌اصطلاح «گدایی لایک» باعث شود افرادی که هیچ ربطی به این گروه ندارند صفحه‌هایی را به‌عنوان داعش ایجاد کنند که با توجه به ارتباط این صفحات به سایت اصلی این گروهک این احتمال ضعیف است؛ لکن گرایش این‌گونه به شبکه‌های اجتماعی و اینکه چنین گروه خشنی به فضای مجازی و پدیده‌ی مدرن شبکه‌های اجتماعی گرایش پیدا کرده است از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است. شاید از بُعد روان‌شناختی این مسئله قابل بررسی باشد که بین مخاطبین و گردانندگان صفحات فضای مجازی و علاقه‌مندان به گروه‌های تروریستی از بُعد کمبودهای روانی، عاطفی نسبت‌های مشخصی دارند. ابعاد و وجوه دیگری که به نظر می‌رسد، جای بررسی و پژوهش بسیار دارد.