فرهنگ امروز/نیما ایرانی: جشنوارهی سیودوم فجر نیز پایان یافت و مثل همیشه شاهد اختتامیهای احساسی و بدون کمترین طراحی هنرمندانه و البته سرشار از شعارهای سیاسی بودیم. بنده سالهاست بر این باورم که جوایز جشنوارهی فجر اعطا نمیشود، بلکه پخش یا تقسیم میشود. برای گرفتن سیمرغ بلورین از جشنوارهی فجر تنها داشتن شایستگیهای فنی و هنری کافی نیست، بلکه معادلات سیاسی، ملاحظات مدیریتی و گاه ارتباطات شخصی و ترس از نقدهای منتقدین باعث میشود جایزهای به کسی تعلق بگیرد یا از وی دریغ شود؛ بهطور مثال در برخی سالها جشنواره با جشنوارهی برلین همزمان میگردد و فیلمی که از ایران در این جشنواره شرکت میکند مورد توجه اهالی جشنواره برلین قرار میگیرد، درحالیکه در جشنوارهی فجر نسبت به رقبا شایستگی خاصی ندارد.
بنابراین هیئت محترم داوران از هول اینکه نکند فیلمی که جایزهای از فجر کسب نکرده، جایزهی معتبر برلین را بگیرد و داوریشان زیر سؤال برود، در دادن جایزه بدان فیلم از همهی جشنوارهها سبقت میگیرند، یا سالهایی که فیلمسازان بزرگی در جشنواره حضور دارند ولی فیلمشان چنگی به دل نمیزند، سعی میکنند به هر طریق شده یک جایزه به فیلمش بدهند تا مبادا حضرت استاد از ایشان دلگیر شود؛ بهطور مثال اعطای دیپلم جایزهی بازیگر نقش مکمل زن به بازیگر فیلم «اشباح» مهرجویی که به خاطر بازیهای ضعیفش مورد تمسخر تماشاگران قرار گرفت هیچ منطقی غیر از آنچه گفته شد، ندارد.
ما ایرانیها مهماننواز و غریبهنواز هستیم؛ ولی این غریبهنوازی حدی باید داشته باشد، در حقیقت ما در مقابل اروپا و ینگهدنیا غریبهپرست یا غربزدهایم، هر وقت عوامل فنی یک فیلم از هالیوود یا کشورهای دیگر باشند لاجرم هیئت داوران میبایست جایزهای به این عوامل بدهند، خواه فیلم شهریار بحرانی باشد یا رستاخیز احمدرضا درویش. جملهای که کارن همایونفر بعد از دریافت جایزهی دیپلم افتخار بهترین موسیقی گفت به خیلی از این واقعیتهای تلخ اشاره داشت، وی گفت: «امیدوارم سیمرغ بهترین موسیقی به یک ایرانی برسد؛ چون فکر میکنم سینمای ما در هر رشتهای به عوامل خارجی احتیاج داشته باشد، به آهنگساز احتیاج ندارد.» وی بهخوبی میدانست که قرار است استفان واربک برای فیلم رستاخیز جایزه بگیرد، کسی که موسیقی کلاسیک مسیحی را برای فیلم شیعی عاشورایی ساخته بود؛ اما وی باید جایزه میگرفت؛ چون قبلاً جایزهی اسکار گرفته است و هیئت داورانِ شیفتهی اسکار نمیتوانستند به کسی که اسکار گرفته، سیمرغ ندهند درحالیکه، موسیقی فیلم رستاخیز هیچ نسبتی با این فیلم نداشت.
موسیقی عاشورایی در ایران بهخصوص موسیقی تعزیه قدمتی 1000 ساله دارد، کارگردان این فیلم میتوانست از بزرگانی چون فرهاد فخرالدینی، حسین علیزاده و ... که شناخت عمیقی از موسیقی بومی ایران در کنار تسلط بر موسیقی کلاسیک دارند استفاده کند؛ اما همانگونه که حاتمیکیا اشاره کرد برخیها با آوردن عوامل اسکارگرفته، سعی دارند کیفیت ظاهری فیلم خود را بر سینمای ایران تحمیل کنند.
یکی دیگر از ملاحظاتی که بر تقسیم سیمرغ تأثیر میگذارد ملاحظات سیاسی است، هر دولتی که میآید تیم خاص سینمایی خودش را مسئول برگزاری جشنواره میکند و سعی میکند از این جشنواره برای جلب سینماگران به سمتوسوی اهداف سیاسی خود استفاده کند و از طرف دیگر با اهدای جایزه به سینماگران همعقیده و همحزب خود اعتباری برای آنان کسب کند.(هر چند که دولت قبل با اهدای جوایز به اصغر فرهادی و مسعود کیمیایی و پگاه آهنگرانی تا حد زیادی تلاش کرد خود را نزد طیف مخالف محبوب کند) امسال این مسئله پررنگتر بود، وقایعی که به شکل افراطی و نه در حد معقول، در افتتاحیه و اختتامیه رخ داد و نوعی برائتجوییِ سینماگران از دولت قبل بود و حمایت از فیلمهایی که به نوعی دولت قبل را نقد میکرد یا حتی مانند فیلم «عصبانی نیستم» مورد تمسخر قرار میداد این گمانهزنی را به یقین نزدیک میکند که نسبتهای سیاسی بیشتر از معیارهای تکنیکی بر اعطای سیمرغ تأثیر داشته است.
اما مهمتر از همه اعطای جایزهی بهترین کارگردانی بود، هرکس که تمام فیلمهای جشنواره را دیده است، میداند که فیلم «چ» با اختلاف زیادی از لحاظ کارگردانی، برتر از بقیهی فیلمها بود. بدون شک هیئت داوران نیز که از بزرگان سینمای ایران هستند این برتری را حس کردهاند؛ اما حاتمیکیا نمیبایست این دوره جایزه میگرفت، حاتمیکیا در سالی که دولت در پی مذاکره با غرب و تسلیم شدن تقریبی در مسئلهی هستهای است، فیلمی با موضوع مقاومت و بینتیجه بودن مذاکره به جشنواره آورده است و برخلاف جریان فیلمسازان جشنواره، فیلمی انقلابی ساخته و در مصاحبههایش به فیلمهای جشنوارهای تاخته و حرفهای انقلابی زده است. او تنها فیلمساز بزرگی است که از دولت تدبیر و امید تقدیر نکرده و از جریان فیلمهای سیاه که به قصد منکوب کردن دولت قبل ساخته شده، انتقاد کرده است، پس میبایست امسال او بایکوت شود هر چند اگر «گزارش یک جشن» را در کارنامه داشته باشد، با بایکوت شدن حاتمیکیا جایزهی بهترین کارگردانی هم میبایست به فیلم پرهزینه و خستهکنندهی رستاخیز داده شود تا سنت تقسیم جوایز باز هم رعایت شود.
یکی دیگر از سنتهای تقسیم جوایز این است که هیئت داوران نمیتواند دل برخی از بزرگان سینما را بشکند؛ لذا وقتی 2 نفر از بزرگان و دوستان در نامزدهای یک بخش هستند یا به اولی دیپلم افتخار میدهد و به دومی سیمرغ، یا در یک حرکت نوآورانهی پارتیزانی 2 سیمرغ در یک بخش میدهد؛ مثلاً برای اولین بار در تاریخ جشنواره به جای سیمرغ بهترین فیلم، سیمرغ بهترین فیلمها را میدهد؛ یعنی به 2 فیلم جایزه میدهد. در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن از 5 نامزد به 3 نفر دیپلم افتخار میدهد و به 1 نفر سیمرغ؛ درحالیکه اعتبار یک جشنواره به محدود بودن جوایز آن است، تکثر جوایز ممکن است دل برخی از سینماگران را به دست آورد؛ ولی شأن جشنواره را در حد همایشهای تجلیل پایین میآورد.
آنچه هست این واقعیت است که سالهاست که جشنوارهی فیلم فجر با سنت پخش جوایز درآمیخته است، برخی از کارگردانها هستند که به صرف حضورشان میبایست جایزه بگیرند، برخی دیگر هستند که جوایز به آنها تعلق نمیگیرد مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد، برخی جوایز به سفارش نهادهای دولتی از کسانی گرفته شده یا به کسانی اعطا میشود و برخی جوایز از سر ناچاری به خاطر درخشش بیش از حد یک فیلم اعطا میشود؛ ولی مهم این است که هیئت داوران در جشنوارهی فجر هیچ استقلالی از دیگران و از علایق خود ندارند.