شناسهٔ خبر: 64712 - سرویس علم دینی
نسخه قابل چاپ

ابن سینا به تنهایی الگوی تمدن‌ساز است/ نقشی که نابغه بزرگ در تمدن اسلامی ایفا کرد

ویژگی اصلی ابن‌سینا، احاطه داشتن بر بسیاری از دانش‌های زمانش بود. علت انتخاب عنوان این کتاب تنها دانش ابن‌سینا نبود بلکه نقشی بود که این نابغه بزرگ در تمدن اسلامی ایفا کرده بود. او به تنهایی یک الگوی تمدن‌ساز است، از هر نظر که به مسئله نگاه کنید!

فرهنگ امروز: کتاب «پژوهش‌هایی درباره آثار علمی و فلسفی ابن‌سینا» به تازگی از سوی انتشارات رمز منتشر شده با گردآورنده و ویراستار این اثر دکتر جعفر آقایانی چاوشی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف مصاحبه‌ای انجام داده‌ایم تا بیشتر درباره ابن سینا و پژوهش‌های علمی و فلسفی آن بدانیم:

در ابتدا اندکی درباره این کتاب توضیح دهید و بگویید آیا این اثر با آثاری که پیش از این در ایران منتشر شده‌اند تفاوتی ماهوی دارد یا خیر؟
سؤال خوبی است؛ اما برای پاسخ به آن ذکر چند نکته ضروری است. نکته اول اینکه ما ایرانیان چنانکه بایدوشاید، بزرگان علمی و فلسفی خود را عموماً و ابن‌سینا را خصوصاً نشناخته‌ایم و همین عدم شناخت موجب گردیده تا نتوانیم متاع ارزشمند خود را در بازار جهانی عرضه کنیم؛ درحالی‌که غربیان، در این زمینه به‌شدت از ما پیشی گرفته‌اند. مثلاً اگر کارهایی که انگلیسی‌ها درباره نیوتن، ایتالیایی‌ها در مورد لئوناردو داوینچی و فرانسویان در مورد دکارت کرده‌اند را با کارهایی که ما در مورد ابن‌سینا کرده‌ایم مقایسه کنید، آن‌وقت متوجه می‌شوید که ما چقدر از آنها فاصله داریم. آنها از تولید فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی گرفته تا چاپ کتاب و برپایی سمینارها برای بزرگداشت بزرگانشان به نحو احسن بهره برده‌اند ولی ما یک فیلم سینمایی هم که درباره ابن‌سینا ساخته‌ایم، از واقعیات به دور و به افسانه شبیه است. 

اگر هم هالیوود در سال‌های اخیر فیلمی از ابن‌سینا را ساخته است، نه برای بزرگداشت این فیلسوف ایرانی بلکه به خاطر ضربه زدن به او و ایران بوده است. بنابراین اگر ما خودمان تلاش نکنیم، دشمن تاریخ علم ما را هم خواهد نگاشت و آن هم با انبوهی از تحریفات! و در این صورت ما هیچگاه قادر به اصلاح و مقابله با این تحریفات نخواهیم بود. با این حال ابن‌سینا به جهت گستردگی ابعاد و غنای آثارش، همواره چه در شرق و چه در غرب مطرح و به قول امروزی‌ها مد روز بوده است و این هم باز به برکت دانشمندان منصف و برجسته غربی است که شب و روز خود را برای پژوهش درباره آثار این اعجوبه همه اعصار گذاشته‌اند تا از پرتو آن بتوانند به برخی از مسائل علمی و فلسفی روز پاسخ دهند. 

تقریباً در اغلب کشورهای مهم جهان از آمریکا، انگلستان و فرانسه گرفته تا الجزایر، هند و پاکستان و... همایش‌هایی در مورد ابن‌سینا برگزار گردیده است. مقالاتی که در برخی از این سمینارها ارائه شده اصلاً قابل مقایسه با آنچه که ما در ایران نوشته‌ایم، نیستند. بنابراین در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که انگیزه اصلی من از تدوین این کتاب، ترجمه و چاپ برخی از این‌گونه مقالات بوده است و شما هم با مروری در مقالات این کتاب با من هم‌عقیده خواهید بود.

چه عاملی موجب شد که شما به این کار بپردازید؟ آیا رشته تحصیلی‌تان باعث این گرایش شد یا عوامل دیگری در آن مؤثر بودند؟
برای پاسخ به این سال باید حدود چهل سال به عقب برگردم، یعنی اوایل انقلاب و زمان جنگ تحمیلی که من در فرانسه و در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه ژوسیو (پاریس ۷) به تحصیل اشتغال داشتم. یکی از درس‌های اجباری ما درباره فلسفه دکارت بود. استاد ما هم آقای دکتر دومینیک لوکور از دکارت‌شناسان برجسته فرانسه بود که این درس را ارائه می‌داد. چند سالی است که از وضع زندگی او بی‌خبرم ولی با خاطره خوبی که از این درس داشتم باید بگویم: 
گر بمردست روانش پر نور         ور بُوَد زنده خدا یارش باد

باری! درس‌های استاد بسیار جالب و کلاس هم مملو از دانشجویان فرانسوی و از دیگر ملیت‌ها بود. من برای اینکه درس‌ها خوب در حافظه‌ام جایگزین شوند آنها را ضبط می‌کردم، هنوز هم نوارهای کاست قدیمی از این درس‌ها را دارم. در روز اول درس که استاد قصد معرفی دکارت را داشت سؤالی را برای دانشجویان بدین‌گونه مطرح کرد: «چرا دکارت با فلاسفه دیگر فرانسوی، چه قبل و چه بعد از او فرق دارد و در واقع تافته‌ای جدا بافته است؟» این مطلب را در پرانتز بگویم که فرانسویان همواره خود را عقل‌گرا معرفی می‌کنند و این عقل‌گرایی خود را هم به دکارت نسبت می‌دهند.

با طرح این سؤال سکوتی بر کلاس حاکم شد. برخی از دانشجویان پاسخی بر زبان آوردند که مورد قبول استاد واقع نشد. بعد خود استاد، کلاس را با پاسخ عجیب خود که برای من هم شگفت‌انگیز بود از تعلیق بیرون آورد. همان‌گونه که گفتم آن روزها مصادف با روزهای آغازین انقلاب و جنگ تحمیلی بود و رسانه‌های فرانسه نیز روز و شب اخبار جنگ و انقلاب ایران را با جزئیات پخش می‌کردند و به‌تفصیل درباره آنها به مباحثه می‌نشستند. استاد گفت: «اگر عوامل انقلاب ایران را ریشه‌یابی کنید به مذهب تشیع می‌رسید، که بر خلاف مذاهب دیگر اسلامی، انقلابی است و همواره با شاهان و حاکمان سر ستیز داشته است و آنها را به رسمیت نشناخته است. ابن‌سینا فیلسوف بزرگ ایرانی هم که غربِ قرون وسطایی، وام‌دار دانش و فلسفه اوست متعلق به همین مذهب انقلابی شیعه است. او هم به دلیل وابستگی به همین مذهب انقلابی بود که در زمانش با حاکمان قدرت در افتاد و آواره شهر و دیار گردید» و بعد هم چنین ادامه داد: «به نظر من دکارت که یکی از خوانندگان آثار فلسفی ابن‌سینا به زبان لاتینی بوده، نه تنها در علم و فلسفه بلکه در شیوه زندگی نیز از سلف ایرانی‌اش تأثیر پذیرفته است.» بعد هم گفت:
 «بنیان فلسفی دکارت که در جمله «من می‌اندیشم، پس هستم (je pense, donc je suis)» خلاصه می‌شود، متأثر از یک اثر فلسفی ابن‌سینا درباره انسان معلق است. گذشته از این بهره‌گیری علمی و فلسفی، می‌بینیم که دکارت در طول زندگی‌اش آرام و قرار نداشت، از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور می‌گریخت تا منزل امنی بیابد و در سایه آن به کار پژوهشی بپردازد و چنین به‌نظر می‌رسد که در این رفتار هم خواهی نخواهی از ابن‌سینا الگو پذیرفته است».

 من در کلاس درس بسیار خوشحال بودم که استاد این همه از ابن‌سینا تجلیل می‌کند، ولی متأسف بودم که ما ایرانیان نمی‌توانیم نمونه‌ای از کارهایی را که فرانسویان در مورد دکارت کرده‌اند را درباره ابن‌سینا انجام دهیم. همین باعث شد که تألیف کتابی در مورد ابن‌سینا را با نگاهی نو در برنامه پژوهشی خود در آینده قرار دهم.

آیا همین درس استاد فرانسوی و نگاه انقلابی‌اش به ابن‌سینا شما را به نگاهی انقلابی در پژوهش درباره کارهای اندیشمند بلند آوازه ایرانی واداشت؟
بله، من بعد از پایان تحصیلاتم به ایران برگشتم، و همزمان با تدریس در دانشگاه صنعتی شریف، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم کار تحقیق درباره دانشمندان اسلامی ایران را نیز دنبال می‌کردم. در این زمان دکتر مهدی گلشنی ریاست پژوهشگاه را برعهده داشت و من هم چند ویژه‌نامه درباره خیام و خواجه نصیر را منتشر کردم. پس از این کار، پروژه ابن‌سینا را به دست گرفتم و از داخل و خارج ایران مقاله درخواست نمودم. متأسفانه اندکی پس از آغاز کار، دکتر گلشنی از ریاست پژوهشگاه برکنار شد. دوره رئیس جدید برایم بسیار دشوار و طاقت‌فرسا بود تا حدی که نمی‌توانستم با خیال راحت به پژوهش خود ادامه دهم و بدین سبب مجبور به استعفا شدم. بعد هم برای چاپ همین کتاب به سراغ مؤسسه حکمت و فلسفه رفتم که مسئول انتشاراتش به این دلیل که اغلب این مقالات ترجمه است از چاپ آن عذر خواست! با میانجی‌گری دکتر گلشنی کتاب را به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در قم سپردم، به امید آنکه در آنجا به زیور چاپ آراسته گردد. مدیر انتشارات آنجا هم پس از یکسال که مرا با بهانه‌های واهی معطل کرد سرانجام از من خواست که آن قسمت از مقدمه را که من رنجنامه نامیده‌ام حذف کنم. من هم جواب رد دادم و کتاب را از آنها پس گرفتم و با این اندیشه خود را تسلی می‌دادم که سرانجام ناشری که قدر این اثر را بداند پیدا خواهد شد و با خود می‌گفتم: 
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی        صبر کن پیدا شود گوهرشناس قابلی 

و این گوهرشناس را که جوانی پر شور، وطن‌دوست و دوست‌دار عظمت ایران اسلامی به نام کامبیز خالقی بود سرانجام پیدا کردم که با چاپ کتاب به طرز بسیار زیبایی تمام خستگی چند ساله مرا از تن بیرون کرد.

اکنون مختصری درباره تفاوت این اثر با کارهای گذشته در مورد ابن‌سینا بگویید.
البته باید از تلاش‌های بزرگانی که در این عرصه قلم زده‌اند به ویژه شادروانان آیت‌الله مطهری، استاد حسن ملکشاهی، آیت‌الله حسن‌زاده آملی و آیت‌الله مصباح یزدی قدردانی کرد، که پیشکسوتان ابن‌سیناشناسی‌اند، با این حال این بزرگان توجه خود را بیشتر به مباحث متافیزیکی و عرفان ابن‌سینا معطوف کرده بودند؛ در صورتی که در غرب ابعاد دیگری از ابن‌سینا مورد مطالعه قرار می‌گرفت که عبارت بودند از ریاضیات، نجوم، کیهان‌شناسی، موسیقی و... من هم مایل بودم که با ارائه ترجمه این‌گونه کارها، تلنگری به ابن‌سیناشناسی معاصر در کشورم بزنم. البته نمی‌دانم تا چه حد توانسته‌ام به هدف خود نزدیک شوم.

اگر ممکن است اندکی در مورد نویسندگان مقالات نیز صحبت کنید؟
هم نویسندگان و هم مترجمان کتاب از نویسندگان برجسته و متخصص در حوزه پژوهشی خود هستند. متأسفانه در طول مدتی که این کتاب دست به دست می چرخید، دکتر ساسان سپنتا نویسنده ایرانی و مورو زونتا (Mauro Zonta) نویسنده فرانسوی بدرود حیات گفتند و نتوانستند انتشار مقاله خود را شاهد باشند. آقای قسام فینیآنوس (Ghassam Finianos) نویسنده سوریه‌ای یکی از مقالات هم، بر اثر حمله داعش و گروه‌های تروریستی به سوریه محل قبلی خود را ترک کرده و من اکنون اثری از او ندارم. یکی از مقالات خوب این کتاب متعلق به آقای دکتر گلشنی و شاگرد ایشان آقای دکتر جمالی است که درباره آگاهی و رابطه ذهن و مغز از نگاه ابن‌سینا می‌باشد. خود من هم دو مقاله درباره کارهای نجومی ابن‌سینا یکی به فارسی و دیگری به فرانسه نوشته‌ام که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. مقالاتی هم درباره منطقِ موجهات از نگاه ابن‌سینا توسط منطق‌دانان خارجی داریم که توسط استادان ایرانی به فارسی ترجمه شده‌اند و این مقالات نیز نگاهی تازه به مباحث منطقی ابن‌سینا دارند.

همان‌طور که از عنوان کتابتان پیداست این دومین مجموعه مقالات درباره ابن‌سیناست که شما تدوین کرده‌اید، لطفاً فرق آن را با مجموعه پیشین بیان کنید؟
حق با شماست نصف مقالات مجموعه پیشین متن سخنرانی‌های همایش ابن‌سینا در همدان بود که چند سال پیش برگزار شده بود و نصف دیگر هم مقالاتی بودند که خود من سفارش آنها به نویسندگانشان داده بودم. 

بنابراین مجموعه حاضر که مقالاتش همگی به سفارش خود من نوشته و یا ترجمه شده‌اند فرق بسیاری با مجموعه قبلی دارد که خوانندگان با مطالعه آن به خوبی آن را احساس خواهند کرد.

من نباید چیزی درباره این تفاوت بگویم به قول شاعر: 
خوشتر آن باشد که سر دلبران         گفته آید در حدیث دیگران
 



چرا باز هم به ابن‌سینا پرداختید نمی‌شد این مجموعه را به دانشمند دیگری اختصاص دهید که کمتر به آن پرداخته شده است؟ 
علت این انتخاب تنها دانش ابن‌سینا نبود بلکه نقشی بود این نابغه بزرگ در تمدن اسلامی ایفا کرده بود. او به تنهایی یک الگوی تمدن‌ساز است، از هر نظر که به مسئله نگاه کنید! مثلا اگر شما شرح حال اکثر دانشمندان چه در شرق و چه در غرب را مطالعه کنید می‌بینید که آنان برای پیشبرد اهداف علمی خود در مواقعی ناچار بودند از بعضی خواست‌های قلبی خود چشم بپوشند و از اوامر سلاطین و یا حکام جور متابعت کنند ما در تاریخ نمونه‌های زیادی داریم که من نیازی به ذکر نام آنان نمی‌بینم. بعضی هم که تنها علم داشتند و از اخلاق و دین بی‌بهره بودند به خاطر دلبستگی به زندگی مادی و جاه و مال دنیوی علم خود را در خدمت دشمنان بشریت به کار می‌بردند. نمونه بارز چنین دانشمندانی را ما در آمریکا و در خلال جنگ جهانی دوم مشاهده می‌کنیم. در این هنگام که پروژه ساخت بمب اتمی پا گرفت و این بمب با همکاری صدها فیزیکدان و شیمیدان و با سر پرستی اوپنهایمر ساخته شد وقتی هم که نتایج کار این دانشمندان به صورت سلاحی اهریمنی و بدون هیچ دلیل موجهی بر سر صدها هزار زن و مرد و پیر و جوان بی‌گناه در هیروشما و ناکازاکی فرود آمد و آنها را نابود کرد و شهرهای آبادشان را به تلی از خاک بدل نمود؛ از آن همه دانشمند سازنده این بمب‌ها تنها اوپنهایمر بود که از شدت ناراحتی و عذاب وجدان دچار استرس شدید شد و به مواد مخدر پناه آورد و آشکارا اعتراف کرد که دست‌هایش به خون بی‌گناهان رنگین است! دانشمندان هسته‌ای دیگر سازنده این بمب‌ها ککشان هم نگزید! 

اکنون هم در آزمایشگاه‌های علمی برخی از ابرقدرت‌ها همانند آمریکا، پزشکان، شیمی‌دانان و فیزیک‌دانانی هستند که شب و روز خود را به ساختن سلاح‌های مخرب و بسیار پیشرفته از قبیل سلاح‌های میکروبی صرف می‌کنند تا با آنها دشمنانشان را در اندک مدتی به زانو درآورند. اگر روزی ثابت شود که همین ویروس مرگبار کرونا از یک آزمایشگاه نظامی آمریکا به بیرون درز کرده است، آن وقت به عمق فاجعه یعنی به نقش مخرب دانشمندان بی‌دین و بی‌اخلاق در نسل‌کشی پی خواهیم برد. علت اینکه اوپنهایمر هم اندکی پس از فاجعه ناکازاکی و هیروشیما دق کرد و مرد، آن بود که او یک یهودی معتقد بود و افزون بر دانش فیزیکی خود، در ادیان هندی و دیگر ادیان به پژوهش مشغول بود تا نقش دین را در زندگی آدمی بررسی کند. 

بنابراین همه شواهد حاکی از آن بود که او به هنگام سرپرستی برای ساختن بمب اتمی، چنین کاربرد غیر مسئولانه را از سوی ارتش آمریکا تصور نمی‌کرد و به همین دلیل هم با دولت آمریکا در افتاد و این دولت هم برای مقابله با او برچسب کمونست بر او زد که کذب محض بود. آری این اخلاق و دینداری او بودند که او را با دیگر همکارانش در سازمان اتمی آمریکا ممتاز می‌کردند. این عده به علت بی‌بهره بودن از دین و اخلاق به ربات تبدیل شده بودند و کشتن انسان‌ها برایشان در حکم کشتن مور و ملخ درآمده بود!

چرا جای دوری برویم در همین ایران خودمان به چشم خودمان دیدیم که یکی از متخصصان هسته‌ای شاغل در مرکز هسته‌ای کشور به طمع وعده‌های فریبنده دولت آمریکا دایر به از سرگیری یک زندگی توأم با رفاه و آسایش در آن کشور، به بهانه سفر حج از کشور خارج شد و بعد هم با یک سناریوی از پیش طراحی شده‌ای پس از ورود به مکه معظمه ناپدید و سرانجام از آمریکا سر بر آورد و درحالی‌که اطلاعات هسته‌ای کشور را به دشمن تسلیم کرده بود؛ آمریکا هم در قبال این خوش خدمتی نه تنها به وعده‌هایش عمل نکرد بلکه جاسوس وطن‌فروش را همچون مهره سوخته‌ای رها کرد تا در ایران به کیفر عمل ننگینش برسد.

باز هم دیدیم که جاسوسی یک پزشک هسته‌ای برای اسرائیل و به طمع اقامت در یک کشور غربی چگونه جان چند دانشمند برجسته هسته‌ای ما را گرفت.

آری! علم بدون ایمان می‌تواند آدمی را به سقر اسفل ببرد درحالی‌که شخص دین‌دار را اگر قطعه‌قطعه هم بکنند به کشورش خیانت نمی‌کند. 

بنابراین اگر من باز هم این مجموعه دوم را به ابن‌سینا اختصاص داده‌ام به خاطر التزام اخلاقی و پاسداری از دین این دانشمند بوده است. او نمی‌خواست پزشک مخصوص و یا دانشمند دربار پادشاه ستمگری همچون سلطان محمود شود که شیعه‌کشی را راه انداخته بود؛ و به همین جهت هم از دست او و عمالش شهر به شهر و کوی به کوی می‌گریخت. سرانجام هم قربانی این جنگ و گریز شد و در میانسالی و درحالی‌که فرصت ازدواج هم نیافت، بر اثر اضطراب و استرس ناشی از خانه‌به‌دوشی به قولنج مبتلا شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

ما باید این‌گونه دانشمندی را برای نسل آینده و تمدن نوین اسلامی تربیت کنیم. 

آیا ابن‌سینا غیر از آنچه که گفتید، ویژگی دیگری هم برای الگوپذیری دارد؟
ویژگی دیگر ابن‌سینا، احاطه داشتن بر بسیاری از دانش‌های زمانش بود. امروزه به علت گستردگی علوم و به وجود آمدن دانش‌های نوین بعضی برآنند که باید برخلاف گذشته فقط در یک علم متخصص شد، عمر انسانی کفاف مطالعه چند علم را برای پژوهشگر معاصر نمی‌دهد. اما همین‌ها، اغلب در همان زمینه تخصص خود هم قادر به ابتکار و اکتشاف نیستند. من خود با برخی از این‌گونه استادان چه در دانشگاه صنعتی شریف و چه در دانشگاه‌های دیگر حشر و نشر داشته‌ام و متوجه شده‌ام که آنها نه تنها در مباحث اولیه ادبیات، دین، فلسفه و سیاست کشور خود ناآگاهند؛ بلکه در زمینه تخصص خود نیز از ابتکار بی‌بهره‌اند مثلاً استاد ریاضی را می‌شناسم که جبردان است ولی در مباحث هندسی وارد نمی‌شود و برعکس.

حال اگر شما ابن‌سینا را مورد مطالعه قرار دهید، از احاطه‌اش در علوم مختلف شگفت‌زده می‌شوید!

اگر ممکن است اندکی نیز از زحمات خود در گردآوری مقالات و کارهای دیگر مربوط به این کتاب بگویید؟
اگر عشق به فرهنگ و دانش کشورم نبود قطعاً چنین اثری پدید نمی‌آمد. شما شاید به ندرت کسی را سراغ داشته باشید که خواب و آسایش را برای تدوین کتابی برخود حرام کند و پس از آماده‌سازی کتاب هم دوازده سال آزگار خود را برای چاپ و انتشارش به آب و آتش بزند، بدون اینکه هیچ‌گونه چشم‌داشت مالی داشته باشد! درحالی‌که امروزه کسانی هستند که در پوشش استاد و پژوهشگر و با ترفندهای مختلف پول‌های هنگفتی به جیب می‌زنند که عقل شیطان هم از کار آنها درمی‌ماند! 

گذشت آن زمانی که دانشمندان به نان شب خود هم محتاج بودند و از این رو عبید زاکانی به طنز به آنها گفته بود: «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز». 

اکنون گذشته از مطرب‌ها و برخی از ورزشکاران، استادانی را می‌شناسیم که مولتی میلیاردر هستند؛ و اگر از هنرپیشگان و ورزشکاران ثروتمندتر نباشند از آنان چیزی کم ندارند. 

اجازه دهید برای روشن شدن مطلب خاطره‌ای برایتان تعریف کنم. چند سال پیش در مرکز نجوم حضرت عبدالعظیم در شهر ری همایشی درباره محمدبن‌زکریای رازی برپا شد که من دبیر علمی آن بودم، رئیس همایش اصرار داشت که از رازی‌شناس معروفی که در نظر گرفته بود برای سخنرانی در این همایش دعوت شود. من هم به ناچار با این استاد تماس گرفتم و از او برای سخنرانی دعوت کردم، اما او به جای تشکر بلافاصله برای این سخنرانی نرخ تعیین کرد و مبلغ هنگفتی را پیشنهاد نمود، با چانه‌زنی بسیار به «یک تومان» به تعبیر خودش یعنی «یک میلیون تومان» رضا داد، بعد هم در روز همایش برای 20 دقیقه سخنرانی بالبداهه و تکراری این مبلغ را گرفت و رفت. درحالی‌که به علت کهولت شدید نای راه رفتن هم نداشت و به کمک دو نفر و به زحمت خود را به تریبون رسانید. این یک نمونه از کاسبی‌های استادان معاصر است و «تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل».

در همین ماجرای کرونا شما هم قطعاً مثل من از رسانه‌های رسمی کشور مطلع شدید که معاون وزیر بهداشت دولت دوازدهم به بهانه پژوهش درباره کرونا بین برخی استادان دانشگاهی پول‌های چند صد میلیونی پخش کرد بدون اینکه نتیجه این پژوهش‌ها برای مردم ایران معلوم شود. بنابراین دوازده سال کار برای چاپ و انتشار کتابی بدون چشم‌داشت مادی در نظر این استادان معاصر به دیوانگی شباهت دارد!

به محتوای کتاب نیز بپردازیم، آیا این اثر می‌تواند جای مباحث خالی در ابن‌سیناشناسی را پر کند؟
آنچه که من در این کتاب انجام داده‌ام در واقع جرقه‌ای است که باید آن را پژوهشگران دیگر به مشعل فروزانی تبدیل کنند. به قول شاعر: 
این هنوز از نتایج سحر است            باش تا صبح دولتش بدمد

اگر ممکن است اندکی هم از تأثیر ابن‌سینا بر دکارت بگویید؟
در این‌باره مقالات متعددی به زبان‌های مختلف نوشته شده که علاقه‌مندان می‌توانند با جستجو به آنها دست یابند. به هرحال بحث فلسفی پیچیده را نمی‌شود در یک مصاحبه خلاصه کرد. 

در گزینش این مقالات چه روشی پیش گرفته‌اید؟
من بارها گفته‌ام که روش من در گزینش مقالات آن است که مقاله مورد نظر علاوه بر مستند بودن و رعایت اصول مقاله‌نویسی باید حرف تازه‌ای را مطرح کند. و خوانندگان این کتاب با مطالعه مقالات با روش من در گزینش بیشتر آشنا خواهند شد. 

نظر شما