شناسهٔ خبر: 62735 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

چرا محاکم قضایی جای مناسبی برای مواجهه با انتقادات آکادمیک نیست؟

پروندۀ گشودن رمان در محکمۀ وجدان‌های آگاه

پاینده- صادقی دوازدهم مرداد بیست نفر از استادان رشته‌های مختلف علوم انسانی مطلبی را در روزنامۀ شرق منتشر می‌کنند و از دستگاه قضایی تقاضا می‌کنند، کار بررسی این مسئله را به نهادهای دانشگاهی واگذار کند. آنان بیان می‌کنند که چنین رفتارهایی، باعث می‌شود آزادی بیان محدود شود و باب نقد بسته شود. فردای انتشار آن مطلب، پاینده می‌گوید که «به احترام» امضاکنندگان نامه شکایتش را پس می‌گیرد و قضاوت را به «وجدان‌های آگاه جامعۀ ادبی» واگذار می‌کند.


فرهنگ امروز/ محمدمهدی ابراهیمی فخاری:

فضای دانشگاهی ایران کمبودهای فراوانی دارد. یکی از این کمبودها نهادی است که به‌شکلی فعالانه به تخلفات دانشگاهی رسیدگی کند و با خاطیان برخورد نماید. وزارت علوم موارد تخلفات دانشگاهی را تعیین نموده و به دانشگاه‌ها ابلاغ کرده است ولی همچنان خبری از پیگیری قاطعانه و بررسی فعالانة آثار دانشگاهی نیست.
یکی از مواردی که اخیراً پیش آمده، ماجرای شکایت دکتر حسین پاینده از دکتر لیلا صادقی به خاطر انتشار مطالبی دربارة کتاب گشودن رمان، نوشتة پاینده است. حسین پاینده در ایران کارشناسی و کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی گرفته و دکترایش را در رشتة ادبیات انگلیسی از دانشگاه ساسکس دریافت کرده است؛ البته ایشان در سایت دانشگاه علامه طباطبایی، کتاب‌ها و تبلیغ کارگاه‌هایشان خود را دکترای نظریه و نقد ادبی معرفی می‌کنند. پاینده مدتی استاد گروه ادبیات انگلیسی، مدتی استاد گروه ادبیات فارسی، مدتی استاد گروه زبان‌شناسی بوده و زمانی که این مقاله تألیف می‌شود، عضو هیئت علمی دانشکدة علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. تعداد و دامنة نفوذ آثاری که ایشان در زمینة نقد ادبی منتشر کرده‌اند، اعم از ترجمه و تألیف، آن‌قدر هست که به ندرت می‌توان مقاله یا کتابی پژوهشی در این زمینه یافت که در منابعش نام حداقل یکی از آثار ایشان نباشد.
دکتر لیلا صادقی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی و مترجمی انگلیسی و کارشناسی ارشد و دکترای زبان‌شناسی همگانی دارد و مدرک دکترایش از دانشگاه تهران است. آثار تألیفی و ترجمه‌های او نیز نزد پژوهشگران در حوزة ادبیات و زبان‌شناسی شناخته‌شده است و آفرینش‌های ادبی او نیز چه در حوزة داستان و چه شعر، مخاطبان خودش را دارد.

ماجرای جایزۀ جلال آل‌احمد


در سال ۱۳۹۲ پاینده کتاب گشودن رمان را منتشر کرد و این کتاب سال بعد برندة جایزة ادبی جلال آل‌احمد در بخش نقد ادبی شد. در آن دوره حسین پاینده یکی از اعضای هیئت علمی این جایزه نیز بود. بعد از برنده اعلام شدن دو اثر در دو بخش مختلف که نویسندگان آن کتاب‌ها خود در هیئت علمی آن جایزه عضویت داشتند، در سال‌های آینده قانونی تصویب شد که بر اساس آن دیگر اعضای هیئت علمی، اثری در بخش مسابقه نداشته باشند. البته در همان سال، مهدی قزلی به دلیل این‌که یکی از دست‌اندرکاران جایزه بود، از شرکت در مسابقه انصراف داد و این موضوع در رسانه‌ها مطرح شد. تصویب این قانون ضروری بود، چون طبق اظهارات مجید حمیدزاده، دبیر علمی سابق جایزة جلال آل‌احمد تصمیم نهایی را برای انتخاب برندگان جایزه، اعضای هیئت علمی می‌گیرند و داوران فقط پیشنهادشان را مطرح می‌نمایند. این‌که در سال ۱۳۹۳ نیز این روند به همین صورت اجرا شده است یا خیر، مسئله‌ای است که مسئولان برگزاری این جایزه باید به آن پاسخ دهند.

ماجرای مقالۀ حسین بیات


اما مسئلة بعدی مقاله‌ای بود که دکتر حسین بیات، یکی از سه داور بخش نقد ادبی همان دورة جایزه در سال ۹۴، در مجلة جهان کتاب (شمارة خرداد - مرداد ۱۳۹۴) منتشر کرد و در آن بیان کرد که در انتخاب این کتاب اشتباه کرده است و بر اساس شواهد و قرائن متعدد، مدعی شد که کتاب گشودن رمان روش بدیع و نوآورانه‌ای ندارد و مبدع آن روش، پیتر چایلدز بوده است و آن را در کتابی به نام «خواندن داستان: گشودن متن» مطرح کرده است. شباهت‌های این دو کتاب، آن‌قدر زیاد بودند که بیات بیان کرد: «در برخورد اول احتمال توارد (هرچند با این‌همه شباهت بعید به نظر می‌رسد) کاملاً منتفی نمی‌شود، اما با توجه به این‌که پاینده پیش از این، طرح جلد همین کتاب چایلدز را با تغییری جزئی، روی جلد آثار دیگر (چاپ نخست گفتمان نقد) آورده است، این گمان تا حد زیادی به یقین نزدیک می‌شود که حسین پاینده ایده و ساختار کتاب گشودن رمان را آگاهانه یا ناخودآگاه از کتاب پیتر چایلدز گرفته، اما به هر دلیلی این موضوع را اعلام نکرده است.» (بیات ۱۳۹۴: ۱۴) (هرچند مفهوم «ناخودآگاه» در این عبارت کاملاً مبهم و عجیب است.) ذکر این نکته لازم است که پاینده در سه کتاب دیگر نیز که مترجم یا ویراستار آن‌ها بوده است، از طرح جلد کتاب چایلدز استفاده کرده است؛ سه کتابی که هر کدام را یک ناشر متفاوت چاپ کرده است و احتمال نقش نداشتن پاینده در انتخاب آن طرح جلد را منتفی می‌سازد مگر با اتکا به اتفاقات ماورای طبیعی و تله‌پاتی بین طراحان جلد و ناشران مختلف. (صادقی به این نکته نیز در مقالة مفصلی که بعداً در سایتش منتشر کرد، اشاره کرده است.)
قاعدتاً پس از انتشار این مقاله، هم پاینده و هم مسئولان برگزاری جایزة جلال آل‌احمد باید واکنش نشان می‌دادند و مسئله را بررسی می‌کردند تا مشخص شود آیا ادعای بیات صحت دارد و تخلف صورت گرفته است یا خیر تا در صورت نیاز، جایزه از نویسندة کتاب مذکور پس گرفته شود و با خاطی برخورد شود. پاینده نیز باید اگر دفاعی داشت، همان موقع منتشر می‌کرد. همچنین باید توجه داشت که حسین پاینده سمتِ دانشگاهی‌اش را نیز در صفحة اول آن کتاب نوشته است و بنابراین این کتاب جزو رزومة دانشگاهی او نیز محسوب می‌شود. در این مورد، دانشگاه علامه طباطبایی باید مسئله را بررسی می‌کرد و اگر تخلف نویسنده احراز می‌شد، آن کتاب از رزومة او حذف می‌شد و بر اساس قوانین برخورد لازم صورت می‌گرفت. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد چه بود؟ مطلقاً هیچ.
همة این افراد و نهادها یا اصلاً مقالة بیات را ندیدند یا اگر دیدند به آن توجهی نکردند و ترجیح دادند آن را مسکوت بگذارند. این شیوه البته فایده هم داشت و تا چند سال کسی اصلاً سراغی از آن نگرفت.

ماجرای انتشار مقاله در صفحة لیلا صادقی


بعد از گذشت چند سال، امسال صادقی در صفحة شخصی‌اش مقالة کامل حسین بیات را منتشر کرد. اگر امسال صادقی آن مقاله را در فضای مجازی و بین مخاطبان متعددش منتشر نمی‌کرد و درباره‌اش سخنی نمی‌گفت، این مقاله می‌توانست برای همیشه مسکوت بماند. این بار اما تعداد مخاطبان صادقی آن‌قدر زیاد بود و اعضای شبکه‌های مجازی آن‌قدر با سرعت مطالب را منتشر و دست به دست کردند، که دیگر امکان مسکوت گذاشتن موضوع وجود نداشت. پس از آن بود که پاینده در ده پست متوالی در دفاع از خود مطالبی را منتشر کرد و در آن به وجوه تفاوت بین کتاب خودش و کتاب پیتر چایلدز اشاره کرد.
پس از بازنشر مقالة بیات توسط صادقی، پاینده در صفحة شخصی‌اش نوشت که مورد توهین و افترا قرار گرفته است و مدعی شد که مراحل قانونی شکایت قضایی از صادقی در حال پیگیری است. پاینده دقیقاً مشخص نکرده است که مصداق توهین و افترا چه چیزی بوده است. بهتر می‌بود پاینده تصویر مطالب توهین‌آمیز را نیز مانند شهادت‌نامه‌های افرادی که از او حمایت کردند، منتشر می‌کرد تا خوانندگان بهتر بتوانند به قضاوت بنشینند. بنده نیز از آن‌جا که ماجرا را از آغاز پیگیری کرده‌ام، مطلب توهین‌آمیزی در صفحة شخصی صادقی ندیدم، مگر ادعای سرقت علمی که بر اساس ادله و شواهدی بود که کاملاً قابل توجهند.

ماجرای عذرخواهی‌ها و شهادت‌ها


اندکی بعد، حسین بیات نامه‌ای برای عذرخواهی از پاینده نوشت و متن آن نامه در صفحة شخصی پاینده منتشر شده و در دسترس است. در آن نامه بیات بیان می‌کند که از خواندن توضیحات پاینده قانع شده است و ادعایش را پس می‌گیرد و از پاینده عذرخواهی می‌کند. تاریخ نامة بیات مربوط به زمانی است که پاینده هنوز فقط نیمی از مطالبش را دربارة این موضوع منتشر کرده بود. و در آن ذکر شده است که «یادداشت من پس از انتشار مسکوت ماند و تا حدود پنج سال پاسخی دریافت نکرد.» (متن نامه در صفحة شخصی پاینده موجود است.) پس از آن دکتر محمدرضا سنگری چنین نوشت: «کتاب خارجی که به نظر دکتر حسین بیات، شباهت‌هایی با کتاب دکتر پاینده داشت، در تحلیل و تبیین بعدی روشن شد که هیچ‌گونه اخذ و اقتباس و ارتباطی میان آن دو نیست و تنها در ساحت توارد می‌توان چنین مسئله‌ای را مطرح کرد.»  
پس از انتشار نامة عذرخواهی بیات، صادقی در صفحة شخصی‌اش بیان می‌کند که جدای از مطالبی که بیات مطرح کرده، به‌طور مستقل به بررسی شباهت‌های کتاب پاینده و چایلدز می‌پردازد. پس از مدتی مقاله‌ای دربارة «شباهت‌های غیرتصادفی» بین این دو کتاب می‌نویسد و در فضای مجازی منتشر می‌کند. این مقاله نیز هم‌اکنون در سایت او در دسترس است.
نامه‌های دیگری نیز در صفحة شخصی پاینده منتشر می‌شوند. در نامة صادق کرمیار چنین آمده است: «حتی یک بار در جلسة هیئت علمی ایشان [دکتر پاینده] درخواست کردند برای پرهیز از شبهه‌های احتمالی از عضویت در هیئت علمی استعفا دهند و این درخواست با استدلال‌های بقیة اعضا رد شد.» محسن کاظمی نوشت: «هیئت با توجه به سازوکاری که درانداخت، خود را از هر گونه ارتباطی با چهار بخش داوری دور کرد، و هیچ دخل و تصرفی در آرای داوران نداشت.» دکتر محمدرضا سنگری نوشت: «طرح اعمال نفوذ استاد دکتر حسین پاینده را جز تهمت و افترا به ساحت داوران نمی‌بینم. شهدالله اگر کوچک‌ترین توصیه، سفارش و حتی اشارتی از جانب ایشان یا دیگران در حوزة داوری صورت گرفته باشد.»
اما چند روز بعد بلقیس سلیمانی که عضو همان هیئت علمی بود، در صفحة شخصی‌اش چنین نوشت: «برخلاف نظر ایشان [پاینده]، ابداً ما صرفاً به منظور بازنگری در اساسنامة آن جایزه حکم نگرفته بودیم. وظیفة ما علاوه بر آن، تعیین داوران هم بود. [...] من یادم هست که وقتی کتاب ایشان به مرحلة نهایی رسید و زمانی که برگزیده شد، ما جلسه‌ای با حضور دکتر صالحی که آن زمان معاون فرهنگی ارشاد بود تشکیل دادیم و تا آن‌جا که من یادم هست اکثر اعضا از دکتر پاینده با صراحت و یا با کنایه خواستند اثرش را از روند داوری بیرون بکشد و انصراف بدهد. حتی خود من عیناً گفتم اعتبار جایزه زیر سؤال می‌رود و شائبه ایجاد می‌شود، که چنین هم شد. آقای پاینده مقاومت کرد و گفت انصراف نمی‌دهد نه به خاطر پول جایزه که با خودش عهد کرده آن را به یتیم‌خانه‌ای که در مسیر منزلش هست، اهدا کند، بلکه به خاطر این‌که این جایزه را حق خود می‌داند.» بدین ترتیب سلیمانی مدعی است که پاینده در انتخاب داوران اختیار داشته و حتی در جلسه‌ای راجع به کتاب خودش اظهارنظر هم کرده است.
با توجه به تناقضی که بین سخنان این افراد وجود دارد، آیا هنوز زمان آن نرسیده است که مسئولان جایزة جلال آل‌احمد نسبت به افکار عمومی احساس وظیفه کنند و اسناد و مطالب مربوط را منتشر نمایند یا حداقل توضیحات قانع‌کننده‌ای در این باره بدهند؟

ماجرای پس گرفتن شکایت


دوازدهم مرداد بیست نفر از استادان رشته‌های مختلف علوم انسانی مطلبی را در روزنامة شرق منتشر می‌کنند و از دستگاه قضایی تقاضا می‌کنند، کار بررسی این مسئله را به نهادهای دانشگاهی واگذار کند. آنان بیان می‌کنند که چنین رفتارهایی، باعث می‌شود آزادی بیان محدود شود و باب نقد بسته شود. فردای انتشار آن مطلب، پاینده می‌گوید که «به احترام» امضاکنندگان نامه شکایتش را پس می‌گیرد و قضاوت را به «وجدان‌های آگاه جامعة ادبی» واگذار می‌کند.
از آن‌جا که پاینده به‌درستی و با مصلحت‌سنجی مسئله را به افراد دارای تخصص و صلاحیت واگذار کرده است، در ادامه نکاتی را به که زعم من قابل توجهند، با «وجدان‌های آگاه» در میان می‌گذارم:

توضیحاتی دربارة گشودن رمان و بیانیة جایزة آل‌احمد

در بیانیة جایزة جلال آل‌احمد (متن کامل این بیانیه در مقالة صادقی آمده است)، اولین دلیل انتخاب گشودن رمان به عنوان برنده، چنین ذکر شده است: «نقد روشمند، مبتکرانه و بدیع».
در توضیحاتی که پاینده در وبلاگ شخصی‌اش بیان کرد، معترف شد که بررسی رمان بر اساس صحنة آغازین، نه‌تنها بدیع نیست، آثار متعددی نیز بر اساس این شیوه نوشته شده‌اند. نظریه‌ها و رویکردهای متعددی نیز که در این کتاب به آن‌ها اشاره شده، هیچ‌کدام نه تازه‌اند و نه ابداع آن نویسنده، بلکه همگی نظریه‌های مشهور و رایجند. همچنین یکی از بزرگ‌ترین کمبودهای این کتاب، فقدان روش است. به این نکته دکتر محمدرضا روزبه، در مقاله‌ای با عنوان «تحلیل و نقد کتاب گشودن رمان» در مجلة علمی-پژوهشی پژوهشنامة انتقادی (آذر ۱۳۹۵)، با ذکر مواردی اشاره می‌کند. حال این سؤال پیش می‌آید که چه چیز این کتاب مبتکرانه و بدیع بوده است؟
در این کتاب، به آرا و افکار حدود چهل منتقد و نظریه‌پرداز اشاره شده است، در حالی که کل روشِ ارجاع‌دهی دکتر پاینده به‌طور کلی در نگارش کتاب گشودن رمان، از نظر آکادمیک صحیح نیست و فضا را برای ورود اندیشه‌های دیگران به نام نویسنده و اندیشه‌های نویسنده به اسم دیگران باز می‌کند. به‌راحتی با مراجعه به اعلامِ پایانِ آن، می‌توان دید که نام حدود چهل منتقد آمده است؛ در حالی که فقط سیزده کتاب نظری در منابع این کتاب نام برده شده است. تذکر این نکته بجاست که برای ذکر اندیشه‌ها و افکار هر نظریه‌پرداز و اندیشمندی، حداقل باید به آثارِ خودِ آن اندیشمند مراجعه شود، هرچند چنین مرسوم است که به آثاری که دربارة او نوشته می‌شود نیز مراجعه شود. که در مورد اخیر فقدان ارجاع، سرقت علمی محسوب می‌گردد، چون حتی نامی از نویسندة کتاب دست‌دوم نیز برده نمی‌شود. برای نمونه در صفحة ۷۲ و ۷۳ دربارة آرای میشل فوکو، در صفحة ۱۱۴ دربارة آرای میخائیل باختین. مثلاً دربارة فوکو چنین می‌گوید: «اگر بخواهیم مواجهة شخصیت اصلی با رئیسش را از منظر نظریة فوکو تحلیل کنیم، می‌توانیم بگوییم در این صحنه شاهد رویارویی دو گفتمان هستیم: یکی گفتمانی متکی به قدرت، یا برآمده از قدرت، که در شخصیت رئیس ادارة آموزش‌وپرورش بازنمایی شده، و دیگری گفتمان ضدقدرت که با شخصیت اصلی رمان بازنمایی شده است.» (ص ۷۲) بر چه اساسی می‌توان آرای فوکو را نظریه نامید؟ این «نظریه» از کدام کتاب آمده است؟ اصطلاح «گفتمان ضدقدرت» از کدام کتاب فوکو نقل شده است؟ هیچ ارجاعی در متن وجود ندارد.
این‌ها نکاتی نیستند که من فقط به آن پی برده باشم. ابوذر کریمی در مجلة سورة اندیشه (شمارة فروردین ۱۳۹۲ - اسفند ۱۳۹۳) که پیش از برگزاری جایزة آل‌احمد نیز منتشر شده بود و قاعدتاً داوران می‌توانستند به آن نیز مراجعه کنند، در مقاله‌ای با عنوان «گشودن دکتر حسین پاینده، گشودن رمان...» چنین می‌گوید: «بدون رجوع به فهرست حقیر منابع آخر کتاب هم معلوم است که منبع آن یکی از همان «درآمدی بر...»ها است. [...] بی‌شک در همان نظام دانشگاهی انگلستان که مدرک پاینده را تضمین کرده، چنین تحقیقی را برمی‌گرداندند چون هیچ ارجاعی به پژوهش‌های پیشین نمی‌دهد. البته برای ما برعکس انگلیسی‌ها موضوع موجه است؛ ایشان دکتر پاینده است و در شأنش نیست که به حورا یاوری و کاتوزیان و صنعتی ارجاع بدهد. حتی در شأنش نیست که با کسی دربارة نوشته‌اش مشورت کند تا اقلاً به او بگوید آل‌احمد روشنفکر دینی نبوده است.»
عطیه نوری نیز در روزنامة اعتماد ۱۵ آذر ۱۳۹۳ اشاره می‌کند که «دربارة شیوة نقد رمان‌های انتخابی در این کتاب، مطلقاً نمی‌توان شیوة نقد به کار گرفته شده را روشی ابداعی دانست.» همچنین به فقدان پیشینة پژوهش در این کتاب اشاره می‌کند. تکرار این مسئله تذکر و نقد نشان می‌دهد که نکته‌ای دور از ذهن و عجیب نیست و هر خواننده‌ای که اندکی با اصول پژوهش آشنایی داشته باشد و حداقل طرحنامة کارشناسی ارشدش را نوشته باشد، آن را به عنوان یک نقص بزرگ و آشکار می‌بیند، که البته گویا این نقص بزرگ و آشکار از چشم داوران آن دوره پنهان مانده بوده است. حتی خود پاینده نیز در سایت شخصی‌اش اشاره می‌کند که بدیهی است که آنچه نوشته پیشینه‌ای داشته است و تأکید کرده است: «این موضوع را همة کسانی که از راه تحصیل در رشتة نظریه و نقد ادبی به این حوزه ورود کرده باشند، جزو بدیهیات تلقی می‌کنند (تأکید می‌کنم: کسانی که رشتة تحصیلشان نقد ادبی است).» البته مشخص نیست که چرا پاینده این‌قدر روی این موضوع تأکید می‌کند. چون اسناد موجود نشان می‌دهند که دانشگاه ساسکس برای ایشان مدرک دکترای ادبیات انگلیسی صادر کرده است و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد ایشان نیز در همین رشته است. آیا به شخص دیگری اشاره می‌کنند؟ یا مدارکی دارند که خلاف اسناد دانشگاه را ثابت می‌کند. در عصر ارتباطات این مطالب به راحتی قابل استعلام است.
همچنین باید توجه داشت که دانستن لزوم اشاره به پیشینه در پژوهش‌های علمی، آنقدر بدیهی است که نیازی به هیچ مدرک دهان‌پرکنی ندارد. داوران محترم جایزة جلال آل‌احمد هم بدون داشتن مدرک «دکترای نقد ادبی» از این موضوع آگاهی داشتند و دارند.
این ماجرا زمانی تأمل‌برانگیزتر می‌شود که بدانیم رسالة ایشان در دانشگاه ساسکس برای دریافت مدرک دکترای ادبیات انگلیسی، با حجم ۲۲۰ صفحه، حدود ۳۰۰ منبع دارد. آیا پاینده شأن فضای آکادمیک ایران را در حدی نمی‌داند که همان‌طور که در انگلستان پژوهش می‌کردند، در ایران نیز پژوهش کنند؟ حتی بعضی از منابعی که جایشان در کتاب گشودن رمان خالی است، در منابع رسالة دکتری ایشان دیده می‌شود.
ایشان حتی به خودشان زحمت مراجعه به فرهنگ‌های لغات را هم نداده‌اند که به‌صورت الکترونیک و در اینترنت نیز در دسترس همگان است. برای اثبات این مدعا می‌توان با پانویس‌هایی که در آن‌ها لغات معنی شده‌اند، مراجعه کرد. بارزترین نمونه‌اش نیز پانوشت صفحة ۵۳ کتاب است: «اگه با گلولة «مارتین» تنتون را مث آرد بیز نکردم، تخم بوام نیستم». پانوشت: «تنتون را مث آرد بیز نکردم: بدن‌تان را سوراخ‌سوراخ نکردم (بیز کردن: الک کردن)». (۵۳) «آردبیز» به‌معنای الک و غربال است و یک واژه است نه دو واژه. فعل «بیز کردن» در زبان فارسی وجود ندارد و بن ماضی «بیز»، «بیختن» است؛ البته این فعل اصلاً در عبارت مورد نظر وجود ندارد. همچنین به این پانوشت صفحة ۶۲ می‌توان مراجعه کرد: «خرناسة مادربزرگ: صدای بلندِ نفس کشیدن مادربزرگ در خواب؛ خُرخُرِ مادربزرگ». تکرار کردن کلمة مادربزرگ در معنیِ واژه، نشان از آشنا نبودن نویسنده با ابتدایی‌ترین اصول پژوهش در زبان و ادبیات دارد.
باز جای سؤال دارد که داوران جایزة جلال آل‌احمد، این موارد را دیده‌اند و یکی از خصوصیات کتاب را «رعایت قواعد و ضوابط علمی و شکلی در اثر» ذکر کرده‌اند؟ آیا داوران این جایزه، چنین اشتباهات و نقایص و کمبودهای بزرگی را در جلسات دفاع از پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دانشگاهی نیز نادیده می‌گیرند و حتی تحسین می‌کنند یا فقط در داوری جایزه‌های ادبی چنین چیزی روال است؟
یکی دیگر از مواردی که داوران جایزه برشمرده‌اند، «تسلط نویسنده بر مبانی نقد و آثار مشابه و مرتبط» است. البته در این مورد به نظر می‌رسد داوران محترم ذهن‌خوانی کرده‌اند، چون نویسنده اشاره‌ای به آثار مشابه کتاب خودشان، ازجمله کتاب خواندن رمان: گشودن متن پیتر چایلدز نکرده‌اند، بلکه پنج سال بعد اشاره کرده‌اند که بسیاری از آثار مشابه و مرتبط با کتاب خودشان را می‌شناسند ازجمله همین کتاب پیتر چایلدز و آثاری از دیوید لاج و دکتر مهوش قویمی. بنابراین فقط به شرطی می‌توان این ادعای داوران را پذیرفت که معتقد باشیم آن‌ها از ذهن پاینده نیز اطلاع داشته‌اند و می‌دانسته‌اند که ایشان بر این منابع «تسلط» دارند ولی از ذکر نامشان خودداری می‌ورزند.
در مجموع به نظر می‌رسد پس از مطرح شدن این مسائل و رسانه‌ای شدن آن‌ها، مناسب است که مسئولان جایزة دولتی جلال آل‌احمد، این موضوع را بررسی کنند و نتیجه را اعلام نمایند. نیاز به توضیح است که هزینه‌های این جایزه از بودجة بیت‌المال تأمین می‌شود و عموم مردم حق دارند بدانند این بودجه به‌درستی خرج می‌شود یا خیر.
همچنین انتظار بجایی است که دانشگاه علامه طباطبایی بر اساس قوانین مصوب وزارت علوم به بررسی مستقل کتاب گشودن رمان بپردازد و در صورت وجود سرقت یا تخلف - با ذکر دلایل و شواهد در رد یا اثبات این ادعا - متناسب با قوانینِ موجود، با فرد خاطی برخورد نماید.
بدیهی است که دستگاه قضایی نهادی تخصصی برای بررسی مواردی این‌چنینی نیست؛ تناسب نداشتنِ ادعای افراد با مدرک دانشگاهی‌شان چه از نظر سطح چه رشتة تحصیلی، از تخلفاتی است که می‌توان آن را به دستگاه قضایی ارجاع داد، ولی محل مطرح کردن بحث سرقت‌های علمی که نیاز به تحقیق و پژوهش مفصل و تخصصی دارد، فضای دانشگاه است.
آنچه وظیفة «وجدان‌های آگاه» در حوزة نقد ادبی است، پاک کردن فضای دانشگاه و اندیشه و نقد از دروغ و تقلب و تهمت‌پراکنی است و البته امید است که این وجدان‌های آگاه همت و توان کافی برای این کار داشته باشند. همچنین روشن شدن حقیقت و برطرف شدن ابهامات حق مخاطبان نقد ادبی است و البته مطالبة حق نیز، از حقوق بدیهی آنان است.
همچنین جا دارد به عبارتی در یکی از پست‌های اخیر پاینده دربارة خودشان اشاره شود: «کسب منفعت مادی از راه پایان‌نامه‌های چندین میلیونی البته راه ساده‌ای برای برخورداری از رفاه و بی‌نیازی از درد و رنج پژوهش است، اما صاحب این قلم راه دیگری را برگزید و سی سال از عمر خود را صرف خدمت به جامعة فرهنگی، نویسندگان، شاعران، اهالی هنر و دوستداران نقد ادبی کرد.» بدیهی است کسی که پژوهش را درد و رنج می‌داند و کسب درآمد از طریق پایان‌نامه را راهی برای بی‌نیاز شدن از پژوهش می‌داند، نمی‌تواند نمایندة اهالی واقعی فرهنگ و علم در این کشور باشد؛ کسانی که بدون هیچ سود مادی و کسب منفعتی یا با دریافتی‌های اندک، همچنان متعهدانه وقت و انرژی‌شان را صرف پژوهش در ادبیات و علوم انسانی می‌کنند و منتی بر سر دیگران نمی‌گذارند.

پیشنهاد


در پایان به عنوان پیشنهاد مواردی ذکر می‌شود که می‌تواند برای منتقدانِ بعدی مفید باشد و هر چه بیشتر از بروز تخلفات پژوهشی و علمی جلوگیری نماید:
الف) نهادهایی در داخل فضای آکادمیک، مسئول بررسی نقدهایی شوند که بر کتاب‌های آکادمیک نوشته می‌شوند و اگر ادعای تخلف یا تقلب یا سرقت در آن‌ها مطرح شده، صحت و سقم آن را بررسی کنند و نتیجه را اعلام نمایند. نه این‌که افراد بتوانند به‌راحتی گزارش‌های تخلف را مسکوت بگذارند یا با طرح شکایت، فرار به جلو کنند و سعی در بستن دهان منتقد نمایند.
ب) مجازات‌های تعیین‌شده برای خاطیان که از طرف وزارت علوم تعیین و ابلاغ شده است، اعمال شوند تا جلوی چنین رفتارها و اعمالی گرفته شود.
پ) همچنان که تمامی صنوف و مشاغل در ایران اتحادیه دارند، فعالیت‌های دانشگاهی نیز باید در نهادهای مرتبط بررسی شوند و شکایت‌های افراد دانشگاهی نیز در چنین فضایی مورد بررسی قرار گیرند.

نظرات مخاطبان 7 2

  • ۱۳۹۹-۰۵-۲۱ ۱۶:۴۰ 524 365

    شکایت حقوقی پاینده از منتقد اثرش نشان از یک بی اخلاقی تمام عیار است. اگر چنین کاری رویه بشه یعنی از این پس هر مولفی می تونه با طرح شکایت جلوی نقد اثرش را بگیره. خیلی هم شیک. اما در مقابل باب انواع سرقت ادبی هم باب میشه و جامعه دانشگاهی به وجود استادانی مثل حسین پاینده و محمود خاتمی و حسین کلباسی اشتری مزین که با دزدیدن اثر این و آن استاد شدند.
    و جای استادان واقعی چقدر در دانشگاه های ما خالی است.
                                
  • ۱۳۹۹-۰۵-۲۳ ۱۳:۵۹ 714 605

    کل این مقاله لفاظی مذبوحانه‌ای است برای بی‌مقدار کردن تلاشهای طاقت‌فرسای دکتر پاینده در تبیین و گسترش نظریه‌های نقد ادبی در ایران. پر کردن فاصله ها با تمسک جستن به معنای چند کلمه در پانوشت ممکن نیست. دیگران هم باید زحمت بکشند، کتاب بخوانند و اگر می‌توانند خود بنویسند. در کل این مطلب عنصر تالیف در آثار دکتر پاینده زیر سوال نرفته چون همچون یکی دو مقاله کشکولی دیگران (مقالاتی که از به هم چسباندن پاراگراف‌های دیگران تولید می‌شود) تمامی نوشته‌های پاینده به قول امروزی‌ها اوریجینال است. 
    کسی که مطلبی را خطاب به وجدانهای آگاه می‌نویسد حداقل باید قلم خود را از سوگیری‌ای اینچنین گل‌درشت دور نگه دارد.
    
    دوستان به جای گرفتن پای پاینده ماتحت خود را به صندلی بچسبانید و کار کنید. ترجمه کنید، تالیف کنید و مطالب دیگران را به نام خود به هم نچسبانید. 
                                

نظر شما