شناسهٔ خبر: 47310 - سرویس علم دینی
نسخه قابل چاپ

پاسخی به چند شبهۀ نصر حامد ابوزید؛

چرا قرآن بی‌تردید کلام خداست؟

ابوزید در میان مستشرقان ادعا شده که قرآن ساخته‌وپرداختۀ پیامبر است که آن را با اسلوبی بلاغی مزین ساخته و به خداوند نسبت داده است تا آن را در هاله‌ای از قداست قرار دهد. این سخن را نه با این صراحت و جسارت، اما در لفافه می‌توان از برخی به‌ظاهر نواندیشان دینی نیز شنید. در پاسخ به این شبهه، باید نکاتی را مدنظر قرار داد.

فرهنگ امروز/محمدابراهیم روشن‌ضمیر:

در میان مستشرقان ادعا شده که قرآن ساخته‌وپرداختۀ پیامبر است که آن را با اسلوبی بلاغی مزین ساخته و به خداوند نسبت داده است تا آن را در هاله‌ای از قداست قرار دهد. این سخن را نه با این صراحت و جسارت، اما در لفافه می‌توان از برخی به‌ظاهر نواندیشان دینی نیز شنید. در پاسخ به این شبهه، باید نکاتی را مدنظر قرار داد.

اولاً اگر قرآن ساخته‌وپرداخته پیامبر است، پس چگونه است حدیث پیامبر که سخن وی است، از نظر فصاحت، بلاغت و بیان از قرآن ضعیف‌تر است. در این‌صورت، سزاوار بود هیچ حدیثی را به خودش نسبت ندهد و تمام کلماتش را قرآن قرار دهد. تمایز بین قرآن و حدیث نبوی بر هیچ‌کس مخفی نیست. قرآن در اسلوب، روش بیان، نظم و دیگر خصوصیاتش منحصربه‌فرد است و از کلام بشر متمایز است و ازاین‌رو معجزه است و به آن تحدی شده است و هیچ‌کس قدرت معارضۀ با آن، تقلید از آن، آوردن مشابه آن یا عیب گرفتن از آن و حتی تحریف آن را نداشته است، درحالی‌که حدیث نبوی اگرچه در حد بالای فصاحت و بلاغت است، مورد معارضه، تقلید و تحریف قرار گرفته است. برای همین است که به‌عنوان معجزه آورده نشده و به آن تحدی نیز صورت نگرفته است. ازاین‌رو دارای اقسامی همچون صحیح، حسن، ضعیف و موضوع است.

ادعا شده که کلام پیامبر دو نوع بوده است. نخست آنکه پس از انتظار و مدت و مهلت، از وی صادر می‌شده و لذا برخوردار از تهذیب و آراستگی بوده و آن قرآن است. قسم دوم آنکه پیامبر کلامی را بدون فکر و انتظار بیان می‌کرد و لذا از هرگونه تهذیب و آراستگی رها و آزاد بود و آن حدیث است.

در رد این ادعا باید گفت این سخن فاقد هرگونه مبنای صحیحی است، زیرا بخش اعظم قرآن به‌طور ناگهانی و بدون هرگونه انتظار و مهلت فروفرستاده شده و درعین‌حال، مهذب و از نظر اسلوب و لغت برجسته و معجزه است، درحالی‌که حدیث نبوی گاهی پس از تفکر و انتظار صادر می‌شده است و گاهی هم بدون این‌ها. درعین‌حال هر دو دارای یک سبک و ویژگی و روش است و کمتر تفاوتی بین این دو یافت می‌شود، اما تفاوت بین قرآن و حدیث از نظر سبک، بیان و ویژگی‌ها واضح است و تفاوت بین این دو مثل تفاوت کار خالق با کار مخلوق است و هرگونه گمان و ادعا نمی‌تواند این تفاوت را از میان بردارد.

ثانیاً اگر قرآن ساختۀ پیامبر بود، آن را به خودش نسبت می‌داد و به‌جای ادعای نبوت، ادعای الوهیت می‌کرد و خود را در هاله‌ای بزرگ‌تر از قداست قرار می‌داد و بیشتر اعتماد مردم را جلب می‌کرد و قداستش افزایش می‌یافت. در نتیجه، ریاستش تقویت می‌گشت و سلطه‌اش تشدید می‌شد و بهتر بود بین قرآن و حدیث فرق نگذارد و منتظر نماند که دیگران آن را به وی نسبت دهند: «کبرت کلمه تخرج من أفواههم إن یقولون إلاّ کذب» (کهف: ۵): «سخن بزرگی از دهانشان خارج می‌شود. آن‌ها فقط دروغ می‌گویند.» درحالی‌که خود آنان معترف‌اند پیامبر ادعای هیچ‌گونه مقام و ریاستی نداشت و همان پیامبر، زمانی که عظمت نبوتش یک اعرابی را فراگرفته بود، به وی فرمود: «هوّن علیکَ فإنّما أنا ابن امرأه کانت تأکل القدید بمکه». نزد خود این مدعیان نیز ثابت است که پیامبر هرگز ادعای نوشتن و یا علم از نزد خود را نداشت.

ثالثاً اگر قرآن کریم از تألیفات پیامبر بود، باید ائمۀ فصاحت، بلاغت و بیان، این مطلب را کشف می‌کردند و باید بسیار بر آنان آسان می‌بود. در این‌صورت، هم ادعای پیامبر مبنی بر وحی شدن قرآن به وی را باطل می‌کردند و هم قرآن را تقلید می‌کردند، درحالی‌که نتوانستند. از سوی دیگر، قرآن کریم فصیحان و بلیغان عرب را در زمان خودشان به عجز آورده بود و به‌رغم بلاغتشان، به نبرد آنان برخاسته بود و آنان را با زبانی رسا به مبارزه طلبید؛ با زبانی که با آن مأنوس بودند و سوری کوچک که بیشتر از سه آیه نبودند، اما مگر توانستند؟

رابعاً اگر قرآن کریم نوشتۀ پیامبر بود، باید در رد کسانی که با او محاجه می‌کردند یا بر او افترا می‌بستند یا بر وی تعدی و ظلم می‌کردند، تسریع می‌کرد، درحالی‌که می‌بینیم در داستان «افک» که شرافت همسر وی و کرامت نبوی مورد تهدید واقع شده بود، نزول وحی برای تبرئۀ وی حدود یک ماه به تأخیر افتاد و او و همسرش در این مدت زجر کشیدند. اگر قرآن نوشتۀ وی بود، چه‌چیز مانع شد که سریعاً و قاطعانه سخن آنان را رد کند؟

همچنین است داستان تغییر قبله از بیت‌المقدس به مسجدالحرام که حدود شانزده ماه به‌طرف آن نماز خواندند و در طول این مدت، پیامبر سر به آسمان بلند می‌کرد و از خدا می‌خواست که قبله را تغییر دهد. پس خداوند دعای او را مستجاب کرد: «قد نری تقلّب وجهک فی السماء فلنوّلینّک قبله ترضیها فولّ وجهک شطر المسجد الحرام...» (بقره: 144): «نگاه‌های انتظارآمیز تو را به‌سوی آسمان [برای تعیین قبلۀ نهایی] می‌بینیم. حال تو را به‌سوی قبله‌ای که از آن خشنود باشی، بازمی‌گردانیم. پس روی خود را به‌سوی مسجدالحرام کن...»

در داستان اصحاب کهف هم که دربارۀ آن از رسول خدا سؤال شده بود، وحی به‌مدت چهل روز به تأخیر افتاد و در طول این مدت، پیامبر به‌سبب سؤال آنان دچار زحمت بود.

خامساً اگر قرآن نوشتۀ پیامبر است، چرا در مواردی خداوند او را مورد عتاب قرار می‌دهد؟ برای نمونه، خداوند پیامبر را در مورد قبول عذر منافقین و اجازۀ عدم شرکت در جنگ تبوک، مورد عتاب قرار می‌دهد: «عفا الله عنک لم أذنت لهم حتّی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین» (توبه: 43): «خداوند تو را بخشید. چرا پیش از آنکه راست‌گویان و دروغ‌گویان را بشناسی، به آن‌ها اجازه دادی؟ [خوب بود صبر می‌کردی تا هر دو گروه خود را نشان دهند].»

چگونه می‌توان پذیرفت که فردی خودش را مورد عتاب و سرزنش قرار دهد؟ اگر نسبت قرآن به پیامبر صحت می‌داشت، هرگز خودش را مورد عتاب قرار نمی‌داد و رأیش خطا نمی‌کرد، زیرا از قبیل تناقض است و کسانی که اهل افترایند از آن پرهیز می‌کنند و پیامبر برای جذب بیشتر مردم و قبول کردن قرآن از طرف آنان، به صدق در گفتارش بیشتر نیاز داشت، نه نقض خودش و عیب گرفتن بر کتابش.

مورد دیگر دربارۀ فدیه گرفتن از اسرای بدر است: «ما کان لنبی أن یکون له أسری حتّی یثخن فی الأرض تریدون عرض الدنیا و الله یرید الآخره و الله عزیز حکیم* لولا کتاب من الله سبق لمسّکم فیما أخذتم عذاب عظیم» (انفال: 67-68): «هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی [از دشمن] بگیرد تا کاملاً بر آن‌ها پیروز شود [و جای پای خود را در زمین محکم کند]. شما متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید و مایلید اسیران بیشتر بگیرید و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید، ولی خداوند سرای دیگر را [برای شما] می‌خواهد و خداوند قادر و حکیم است.» این آیات نیز خطاب به پیامبر است؛ دربارۀ کارها یا احکامی که صادر کرده است، نسبت خطا می‌دهد و او را از عذاب بزرگ انذار می‌دهد.

نظرات مخاطبان 2 1

  • ۱۳۹۵-۱۲-۰۶ ۱۶:۲۲م.ج 4 7

    بعضی وقت ها پاسخ ها اینقدر ضعیف هستند که آدم بر خلاف میلش متمایل می شود به شبهه...!!!
                                

نظر شما