به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ اسدالله رحمانزاده، استاد فلسفه در کانترا کاستا کالج در کالیفرنیای آمریکا در یادداشت به نقد و بررسی کتاب «پایان امر دینی، پایان حیات معنوی» نوشته بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه پرداخته است که در ادامه از نظر شما می گذرد؛
از آنجا که من کتاب «پایان امر دینی، پایان حیات معنوی» را در دسترس ندارم، چکیده ای را که دکتر عبدالکریمی نوشته اند، مورد بررسی قرار میدهم. عبدالکریمی بر «عدم امکان زیست دینی و زندگی بر اساس نسبت آدمی با ساحت قدس» تأکید می کند. در نوشته ایشان «امر دینی» یک مفهوم چند لایه است که به موارد زیر اطلاق می شود:
۱) «گشودگی به ساحت قدس» و «قیام و مأوا گزیدن در ساحت اولوهیت»
۲) متون مقدس
۳) امکان نیل آدمی به امری فراسوی آگاهی و ساحت قدس
۴) امکان ظهور و تجلّی امر قدسی بر جان، احساس، تفکر، کنش، و زبان انسان در روزگار ما
۵) جهان متون مقدس (که قدرت آشکارگی خود را از دست داده اند.)
۶) ظهور و انکشاف حقیقت دینی (که دیگر امکان پذیر نیست.)
عبدالکریمی امکان ۶ فقره فوق، تحت عنوان «امر دینی»، را غیر ممکن می داند و دلیل ایشان این است که:
۱) «سوبژکتیویسم متافیزیکی و سکولاریسم و نیهیلیسم حاصل از آن به آخرین مرزهای بسط خویش رسیده است» و به این دلیل «باید از عدم امکان زیست دینی و زندگی بر اساس نسبت آدمی با ساحت قدس در روزگار کنونی سخن بگوییم.»
۲) «این متون و به تبع آنها امر دینی رسالت تاریخی خویش را در جهان کنونی از دست دادهاند و وظیفه ظهور و انکشاف حقیقت را به شناخت صرف نظری، فلسفه و علم و تکنولوژی سپردهاند. این روند، به وجهی کلیتر، یعنی به بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی، سلطة فاهمه و سیطره تفکر مفهومی و انتزاعی، و به تبع آن به سرشت خالی از روح مدرنیته بازمیگردد.»
۳) به ظهور و به حضور آوردن امر قدسی در حیات بشر، چیزی متعلق به گذشته گردیدهاند.
۴) رابطه ما با امر دینی یکسر به ارتباطی بیرونی و فاقد روح و معنا تبدیل شده است.
دکتر عبدالکریمی معتقد است که «البته اعلام پایان امر دینی و مرگ حیات معنوی امری قطعی و محتوم برای آینده نیست. تنها در صورتی که ما با گزینههای کنونی روبرو باشیم، این حکم صادق است.»
ایشان این راه برون رفت را برای امر دینی قائل هستند: «اما این امکان در برابر ما نیز وجود دارد که در میراث تاریخیِ معنوی خویش به افشا و کشف عناصری بپردازیم که این فرهنگ را از درون متلاشی ساخته، آن را به پیش راند و به فراتر از خود هدایت کند و ذات این میراث را به مثابه مواجههای شاعرانه (شورمندانه)، اصیل و غیرمتافیزیکیِ انسان با جهان آشکار سازد.»
سکولاریسم و نیهیلیسم معاصر به انتهای خط خود رسیده اند
در گفتگو با دکتر عبدالکریمی باید بگویم که من با راه برون رفت پیشنهادی ایشان موافقم:
۱) باید امر دینی را به پیش راند و به فراتر از خود هدایت کرد و ذات این میراث را به مثابه مواجههای شاعرانه (شورمندانه)، اصیل و با درک جدیدی از فلسفه و متافیزیک انسان با جهان آشکار ساخت.
اما و برای اینکه، بر خلاف نظر ایشان، معتقدم:
۲) سکولاریسم و نیهیلیسم به پایان خط خود رسیده اند؛ یعنی در این زمان نه تنها امر دینی غیرممکن نیست، بلکه بر عکس امر غیردینی و سکولار غیرممکن شده است. به این دلایل:
۲-۱) بی پایگی حقیقت علمی در مدرنیسم و مرگ حقیقت در پست مدرنیسم. (به نوشته من: «گفتگو درباره ایمان پیشا فلسفی ۱-۱۰؛ و «تأملی درباره یقین، حقیقت، و ایمان»، «تأملی فلسفی بر زندگیم در غرب»؛ «نیهیلیسم فعال و چشم انداز صلح»؛ «معنای زندگی و تکنولوژی»؛ «یگانگی به معنای باز بودن به همه تجربه و همه نقد» رجوع کنید.)
۲-۲) تفوق و سقوط نهایی نیهیلیسم به آخرین مرحله آن «آنتروپوسین»: نا برابری فاحش اجتماعی و جهانی، ظهور مجدد ملی گرایی نژادپرستانه، اقتدارگرایی و قتل عام امپریالیستی و جهان سومی، و ویرانی و گرمایش زمین، و ششمین انقراض گروهی انواع. (به کتاب America: The Farewell Tour نوشته Chris Hedges و مقاله ها ی ایشان در Truthdig رجوع کنید.1)
۲-۳) به دنبال قطع رابطه اخلاق با معیارهای ارزشی کیهانی، مرام انسانی به قدرت، لذت، و سود تنزل پیدا کرده است، یعنی بی ارزشی بالاترین ارزشها به پایان نتیجه عملی خود رسیده است. (به کتاب “Power, Pleasure, and Profit” نوشتهWootton مراجعه کنید.)
۳) به تعبیری: جهان نیچه ای مرده است و جز بر گشتن به امر دینی راه دیگری نیست، اما این برگشت، مانند آن دوری از امر دینی، هر دو امری الهی است.
۳-۱) در مقابل تاریکاندیشی مذهبی، خداوند در روشنگری غرب از شرق و غرب عقب کشید ، چون ما عقب کشیده بودیم.
۳-۲) و در بن بست عصر حاضر، خداوند دوباره تجربه خویش را در رحمت و برکتش میسر می سازد: به دنبال روی برگرداندن انسان از جهان نیچه ای و تاریکاندیشی مذهبی به سوی او.
۳-۳) اما این تجربه امر دینی امری پویاست. با عنایت الهی، این تحولی جدید است در درون انسان. در این تحول پویا، انسان از قید کلام تجریدی بیروح خود را خلاص کرده و پر شور و عاشقانه به متون مقدس و خداوند برمی گردد. (به نوشته من «یگانگی به معنای باز بودن به همه تجربه و همه نقد»، «تأملی فلسفی بر زندگیم در غرب»، و «چرا خیامی نیستم» رجوع کنید.)
۴) حضور و ظهور آگاهی تجربه خداوند در ایمان پیشافلسفی در: شناخت شناسی، وجودشناختی، اخلاق، و متافیزیک دوباره احیا می شود.
الان دقیقاً زمان این است که تجربه ایمان خداوند به مردم جهان ارائه شود. متون مقدس با شور ایمان جدیدی که خود را از چنگال اشباع و تنگ نظری مذهبی آزاد کرده خوانده و تفسیر شوند و حرکت آونگی تاریخ از دین، اقتدارگرایی، و دگماتیسم به روشنگری غرب و تفکر نقادی و نیهلیسم یا نوسان ارتجاعی از مدرنیسم و سکولاریسم به اقتدارگرایی و تحجر فکری متوقف شود. وقت آن است که خداوند و پس ایمان به خداوند، از یک طرف از زنگار کوته نظری و ریا و انسداد و از طرف دیگر از زندان نیهیلیسم، سوبژکتیویسم، و لذت گرایی آزاد شود و امر قدسی بر جان، احساس، تفکر، کنش و زبان انسان روزگار ما ظهور و تجلی کند.