شناسهٔ خبر: 56322 - سرویس دیگر رسانه ها

موسس دپارتمان زبان فارسی دانشگاه استراسبورگ: آخرین آرزویم ایجاد خانه ایران در پایتخت اروپاست

حسین بیک‌باغبان، استاد بازنشسته و موسس دپارتمان زبان فارسی دانشگاه استراسبورگ که 38 سال سابقه تدریس در این دانشگاه را دارد با حضور در تحریریه خبرگزاری کتاب ایران از وضعیت زبان و ادب فارسی در دانشگاه استراسبورگ گفت.

آخرین آرزویم ایجاد خانه ایران در پایتخت اروپاست

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کشور فرانسه از مهم‌ترین کشورهای اروپایی خصوصا در حوزه فرهنگ است که از حدود 400 سال قبل با ایران مراوداتی داشته و مراکز شرق‌شناسی آن توجه ویژه‌ای به ایران و زبان فارسی داشته‌اند. امروزه در سه منطقه از کشور فرانسه چراغ آموزش رسمی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی روشن است: یکی در مرکز فرانسه، در شهر «پاریس»، یکی در شرق فرانسه، در شهر «استراسبورگ» و دیگری در جنوب فرانسه، در شهر «اِکس آ پرُوانْس» نزدیک شهر مارسی در کنار دریای مدیترانه. دانشگاه استراسبورک که اولین دانشگاه فرانسه است که دوره لیسانس زبان فارسی را دایر کرده است، از جمله مراکز فعال در حوزه ایرانشناسی و زبان فارسی بود که گویا اخیرا بر اثر تغییر و تحولاتی که انجام شده رونق این مرکز کم شده است. حضور چند روزه حسین‌ بیک‌باغبان در ایران که سال‌ها در این دانشگاه تدریس کرده و موسسه زبان فارسی را در این دانشگاه ایجاد کرده فرصت مغتنمی بود که درباره علل رکود زبان فارسی در دانشگاه استراسبورگ و مراحلی که از آغاز تاکنون پشت سر گذاشته، گفت‌وگویی داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید:
 
ابتدا کمی از خودتان بگویید. اینکه در چه رشته‌ای تحصیل کردید و چه چیزی شما را به فرانسه کشاند؟ 
حسین بیک‌باغبان هستم، متولد خیابان امیریه تهران، سر پل امیربهادر. دبستانم را در مدرسه خاقانی و دبیرستانم را در مدرسه رازی که دبیرستان فرانسوی بود گذراندم. بعد از آن وارد بازار کار شده و در اصفهان کارمند بودم، البته در کنار آن به صورت شبانه در دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل شدم و لیسانسم را در رشته ادبیات فرانسه گرفتم. در سال 1967 میلادی با بورس دولت فرانسه به این کشور رفتم که سفر من ابتدا برای یک دوره 6 ماهه بود، ولی 6 ماه دیگر هم تمدید شد. در این مدت در شهر استراسبورک تحصیل کردم و دیپلم مدرسه مطالعات عالی اروپایی که یک مدرسه تاریخی-سیاسی است، را گرفتم.
 
آیا از ابتدای سفرتان به فرانسه قصد ماندن در آنجا را داشتید؟ چه شد که در فرانسه ماندگار شدید؟
بعد از اتمام ماموریتم در فرانسه، چون در تهران هم آن را تمدید نکرده بودم، چمدان‌هایم را بستم که به ایران بازگردم، اما رئیس مدرسه عالی مطالعات اروپایی من را در دوره دکتری همان رشته تاریخ ثبت‌نام کرد و به دانشکده ادبیات رفتم تا ببینم درباره رساله من، روابط ایران و فرانسه و این قبیل مسائل چیزی هست یا خیر؟ -چون از سال 1963 میلادی و پس از آمدن استادمعین که به دعوت دانشگاه، ماموریتی به فرانسه رفتند، یک موسسه زبان فارسی ایجاد شد و دکتر حقوقی هم از دانشگاه تهران، مامور به تدریس در آنجا شد.- آن زمان که من به دانشکده ادبیات رفتم، علی‌اکبر حکمت که از انگلستان به فرانسه آمده بود و یک سال هم استاد مدعو بود، گفت در موسسه بسته است و خانم مری‌کف از استادان زبان ترکی، مدیر دپارتمان زبان ترکی اینجا شده که موسسه زبان فارسی هم در اختیار ایشان است. در اولین ملاقاتم با خانم مری‌کف، ایشان از تحصیلات من پرسید و به بنده پیشنهاد تدریس در دپارتمان ترکی را داد که بنده هم پذیرفتم، چون هم می‌توانستم، تحصیلم را ادامه دهم و به خاطر بیماری خونی که داشتم، تحت معالجه قرار گیرم. آن زمان، یعنی سال 1967 میلادی، پست مدرسی زبان فارسی تعطیل و به پست مدرسی زبان عربی تبدیل شده بود. به همین دلیل من به عنوان مدرس زبان ترکی استخدام شدم ولی فارسی تدریس می‌کردم، البته بسیار کوشش کردم که حداقل عنوان پست مدرس ترکی را به عنوان مدرس زبان فارسی تغییر دهم که بعد از دو سال این نتیجه حاصل شد.
 


چه شد که در دانشگاه استراسبورگ ماندگار شدید؟ چگونه و با چه عنوانی استخدام شدید؟
دکترای سیکل سوم‌ام را در 1971 و دکترای دولتی هم که الان دیگر وجود ندارد را در سال 1975 در همان دانشگاه استراسبورگ گذراندم. از 1972 به عنوان دانشیار مدعو استخدام شدم و از سال 1975 با توجه به اینکه دارای مدرک دکترای دولتی بودم، حق داشتن دانشجوی دکتری پیدا کرده بودم، منتها بنده سال‌های اول دانشجو نپذیرفتم، ولی در جلسه‌های دفاع از رساله‌های دکتری در دانشگاه استراسبورگ و جاهای دیگر شرکت می‌کردم. به هر حال وابستگی من به فرهنگ و زبان سرزمینم سبب شد آنچه که در توان داشتم انجام دادم، سختی فراوان کشیدم، ولی به هر حال در فرانسه ماندم. چندین سال به عنوان مسئول دوره دکتری خاورشناسی و مدیترانه‌ای بودم. ده سال پایان خدمتم را هم به عنوان مسئول گروه خاورشناسی، یونانی و اسلام بودم. یک دوره معاون رئیس دانشکده بودم. در شوراهای مختلف نظیر شورای علمی و اداری دانشکده عضو بودم، به عبارتی هر جا امکان داشت، پا داشتم و پا گذاشته بودم تا اسم ایران باشد. البته محبت دوستان نسبت به بنده هم زیاد بود که در انتخابات مختلف به بنده رای می‌دادند و من معمولا با رای بالایی انتخاب می‌شدم.
 
کمی از تجربیات خودتان در این مدت و افرادی که با شما همکاری کردند هم بفرمایید.
خاطرم هست که دو سال قبل از انقلاب کار من به عنوان استاد دانشگاه استراسبورگ از طرف وزارت فرهنگ ایران تمدید شد، یک سال هم خود دانشگاه آن را تمدید کرد ولی یک سال قبل از انقلاب به من اعلام شده بود که آخرین سال کاری من است و زمانی که انقلاب شد، طبق قانون هم‌زمان با آخرین سال کار من به عنوان دانشیار مدعو بود، حتی جانشین من هم انتخاب شده بود، بعدآقای پیه مونتسه، که ایرانشناس ایتالیایی است و اتفاقا مدتی هم به عنوان رایزن فرهنگی ایتالیا در ایران بود، به عنوان استاد مدعو به دانشگاه استراسبورگ آمد، البته تا آن موقع هم اساتیدی مثل هانری کربن که استاد تاریخ دوره صفویه بود، ماهی یک بار به دانشگاه استراسبورگ می‌آمد و تاریخ تدریس می‌کرد، بعد از ایشان هم اساتید دیگری آمدند که مهم‌ترین آنان مرحوم دکتر محجوب بود که هر دو هفته یک بار برای تدریس به دانشگاه استراسبورگ می‌آمد؛ ولی در هر حال من در موسسه تنها بودم و کار اصلی بر دوش خودم بود.

بعد از انقلاب عملا بیکار شدم و به مدت یک سال مجانی فارسی درس دادم. بعد از این یک سال، مجددا از سال 1980 میلادی با وجود داشتن دکترای دولتی، پست مدرسی را برعهده گرفتم و با وجود سختی‌های فراوان، ماندم تا زبان فارسی در آنجا بماند. بعد از این ده سال، یعنی از سال 1980 مجددا دانشیار رسمی و بعد هم استاد زبان و ادب فارسی دانشگاه شدم و با فعالیت‌های بسیار توانستم لیسانس زبان فارسی را در دانشگاه استراسبورک ایجاد کنم. البته من هر سال تقاضای ایجاد یک پست می‌کردم تا جا پای زبان فارسی در دانشگاه استراسبورگ محکم‌تر شود. مثلا زمانی که خود من به پست استادی رسیدم، با تایید شورای اداری و علمی دانشگاه، توانستم یک پست دانشیاری هم از وزارت فرهنگ فرانسه بگیرم. به شورای اداری سه پست معرفی شده بود که ردیف سوم، پست اسپانیولی، ردیف پنجم پست ژاپنی و ردیف یازدهم، پست زبان فارسی بود که تلاش و رایزنی‌های من باعث شد زمانی که نتایج رای‌گیری اعلام شد، زبان فارسی که ردیف یازدم بود، در ردیف سوم جای گرفت و اسپانیولی و ژاپنی هم به ترتیب به ردیف پنجم و یازدهم رفتند. آن سال سه پست به دانشگاه استراسبورگ دادند که موسسه زبان فارسی که یک پست استادی داشت، یک پست دانشیاری هم آنجا دریافت کرد.
 


پس از قرار معلوم مسئولیت زبان فارسی در شهر و دانشگاه استراسبورگ تنها بر دوش شما بوده؟ 
من در موسسه زبان فارسی دانشگاه استراسبورگ تنها نبودم، در واقع همسر من که در ایران دبیر زبان فرانسه بود، در استراسبورگ مجانی فارسی را تدریس می‌کرد. خود من در بزرگ‌ترین دبیرستان‌های استراسبورک مانند دبیرستان کلیبرک در روزهای چهارشنبه کلاس زبان فارسی گذاشته بودم که از دبیرستان‌های مختلف به آنجا می‌آمدند. سال‌ها منشی نداشتم و در واقع پسرم که آن‌ سال‌ها دانشجوی پزشکی بود، به عنوان منشی به من کمک می‌کرد. حتی به یاد دارم در سال‌هایی که من همایش برگزار می‌کردم، پسرم تا نیمه شب بیدار می‌ماند و برای همایش من برنامه‌نویسی می‌کرد. بعضی از همایش‌هایی که من در آنجا برگزار کردم، برای اولین بار در فرانسه و حتی در جهان برگزار می‌شد.
 
این همایش‌هایی که اشاره فرمودید در چه زمینه‌هایی بود و چگونه برگزار می‌شد؟
مثلا همایش «تاریخ علم در جهان در ایران» از همایش‌هایی بود که نمونه آن در جای دیگری برگزار نشده بود و من در آنجا برگزار کردم و اساتید مختلف را از کشورهای مختلف به این همایش‌ها دعوت کردم. در سال 2004 همایش «ترجمه در گفت‌وگوی فرهنگ‌ها». گاهی اوقات هم هم‌زمان با این همایش‌ها یک کنسرت هم داشتیم، مثلا کنسرت شهرام ناظری را داشتیم یا دوستان بزرگوارم مثل داریوش منظمی و... به آنجا آمدند و برنامه داشتند. همایش «عمر خیام و جامی» در سال 1999 و «هنر ایران در دیروز و امروز» از دیگر همایش‌هایی بود که در سال 1997 برگزار کردیم که اساتید زیادی از ایران و دیگر کشورها در این همایش‌ها شرکت و سخنرانی می‌کردند.
 
هزینه رفت و آمد این اساتید چگونه پرداخت می‌شد؟ آیا از طرف کشور ایران یا فرانسه کمکی به شما می‌شد؟
هزینه رفت‌وآمد اساتیدی که از ایران به این همایش‌ها می‌آمدند را دانشگاه‌های ایران پرداخت می‌کردند. هزینه اقامت این اساتید و هزینه اساتیدی که از کشورهای دیگر می‌آمدند هم برعهده ما بود که بخشی از آن را دانشگاه استراسبورگ متقبل می‌شد. البته مقداری از آن را هم بنده از جیب خودم می‌دادم، یعنی هزینه میهمانی‌هایی مختلفی که برگزار می‌شد برعهده خود بنده بود؛ که این طبیعی است، چون موسسه‌ای که هنوز لیسانس ندارد، فقط یک مدرس داشته و بعدا حداکثر یک مدرس مقطعی و یک دانشیار مدعو هم به آن اضافه شده، بودجه‌ای ندارد که به این قبیل برنامه‌ها اختصاص دهد.
 


از ایجاد دوره لیسانس در دانشگاه استراسبورگ بگویید و اینکه چه پست‌هایی به تبع آن ایجاد شد؟
این‌ها با زحمات بسیار زیاد به دست آمد و اصلا همین آمدن بزرگان ایران به استراسبورگ، خودش یک مقداری به موسسه زبان فارسی اهمیت داد و من روی این‌ها حساب کرده و مانور داده بودم تا در نتیجه همه این‌ها، در سال 2004 دوره لیسانس ایجاد شد و پست دانشیاری را نیز در همان سال گرفتم. همچنین در همان سال با کمک و نامه‌نگاری مسئولین ایرانی یک پست استاد اعزامی هم تاسیس شد که تا سال گذشته هم دایر بود و از سال گذشته به دلیل مسائل مختلف تعطیل شده است.

البته دوره ارشد و دکتری زبان فارسی از قبل در دانشگاه استراسبورک وجود داشت، چیزی که اهمیت داشت و دارد، دوره لیسانس زبان فارسی است که در هیچ جای فرانسه و در هیچ یک از دانشگاه‌های آن وجود ندارد. بنابراین دانشگاه استراسبورگ اولین دانشگاه فرانسه است که دوره لیسانس را ایجاد کرد و افتخار این کار هم با من است که در سال 2004، یعنی دو سال قبل از بازنشستگی خود این مهم را به انجام رساندم.
 
مسائل دپارتمان زبان فارسی امروز برای من سخت است اما ترجیح می‌دهم در مورد آن صحبتی نکنم. به هر حال ما از سال 2004 دوره لیسانس زبان فارسی در دانشگاه استراسبورگ تشکیل دادیم و این اهمیت دارد که در هیچ جای فرانسه فرانسه وجود نداشت و از سال 2005 در پاریس لیسانس دایر شد. یعنی به طور کلی در حال حاضر در دو دانشگاه فرانسه آموزش زبان فارسی دارند، یکی در استراسبورک و دیگری در پاریس. دانشگاه سوربن بر خلاف انتظار این دوره را نداشته و ندارد.
 

نمونه‌هایی از کاتالوک‌های همایش‌های زبان فارسی در استراسبورگ

در صحبت‌های خود اشاره کردید که مسائل دپارتمان زبان فارسی امروز برای شما سخت است، چه چیزی باعث این وضعیت شده و اوضاع امروز آن را چگونه می‌بینید؟
متأسفانه موسسه زبان فارسی در دانشگاه استراسبورگ وضع خوبی ندارد. یعنی آن‌ها غافل شده‌اند و کار را به جایی رسانده‌اند که موسسه عملاً دانشجویی ندارد. البته چند دانشجویی ایرانی که به فرانسه رفتند را داریم، حتی خانمی که دکترای زبان انگلیسی دارد و در تهران زبان انگلیسی تدریس می‌کرده، برای گرفتن کارت اقامت به عنوان دانشجوی سال دوم لیسانس پذیرفته شده است؛ در صورتی که هدف ما در این موسسه آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان است. البته برای ایرانی‌ها هم این امکان را دارد که به آنجا بروند و دوره‌های فوق لیسانس و دکتری را بگذرانند، ولی لیسانس زبان فارسی برای یک ایرانی که از ایران به آنجا برود چه ارزشی دارد؟ پست استادی ما در این موسسه با عنوان زبان و ادب فارسی بود، ولی الان نه زبان اهمیت دارد و نه ادبیات و تخصص استادی که در حال حاضر در این پست مشغول است، تاریخ دوره قاجار است که ربطی به زبان و ادبیات فارسی ندارد. حتی باعث تغییر این دپارتمان به دپارتمان تاریخ شده و در زیر گروه تاریخ درس می‌دهد، در حالی که تاریخ موضوع جداگانه‌ای است و برای خود دپارتمان اختصاصی دارد.  بنابراین در این دوره 14ساله که دوره لیسانس زبان فارسی در استراسبورگ راه‌اندازی شده، در واقع هیچ کاری که باید موسسه انجام می‌داده، انجام نشده است. مثلا امسال برای دوره لیسانس زبان فارسی فقط دو نفر پیش ثبت‌نام کرده‌اند که آن هم معلوم نیست ایرانی باشند یا فرانسوی، یا اینکه اصلا برای ثبت‌نام نهایی بیایند یا خیر.

ترس من از این بود که بعد از بازنشستگی، پست‌های موسسه را بگیرند و به موسسات دیگر بدهند. بنابراین ناچار جانشینان خودم را انتخاب کردم و به آن‌ها رای دادم. زمانی که استاد جانشین من هم بازنشسته شد و رفت، پست او را به معلمی تبدیل کردند و یک خانم که در رشته ادبیات تطبیقی دانشگاه دیگری در فرانسه تحصیل کرده بود را برای این پست انتخاب کرده و آوردند. به نظر من خانم دکتر نصرت که در مرکز با ما همکاری می‌کند، بهترین کسی بود که می‌توانست آن‌جا دانشیار شود، ولی به خاطر برخی مسائل نخواستند. در حقیقت من امروزه دیگر پایم را در موسسه زبان فارسی دانشگاه استراسبورگ نمی‌گذارم، چون شرم دارم که بعد از من با این موسسه چه کرده‌اند و آن را به کجا رسانده‌اند.

من یک عمر برای زبان و ادب فارسی کار کردم، زندگی و عمرم را پای آن گذاشتم و سعی کردم موسسه زبان فارسی در استراسبورگ را سرپا نگه دارم، ولی متاسفانه از سال گذشته به دلیل کمبود دانشجو، از طرف ایران دیگر استاد اعزامی برای دانشگاه استراسبورگ نفرستاده‌اند. البته من باز هم از پای ننشستم و تقاضا کرده‌ام که ایران بودجه‌ای در اختیار ما قرار دهدتا ما از طریق موسسه خودمان در دانشگاه‌های دیگر فرانسه پست استادی بگیرم؛ به این صورت که ما استاد و حقوق در اختیار دانشگاه‌ها قرار دهیم تا زبان فارسی در بخش شرق‌شناسی و در کنار زبان عربی و... شروع به کار کند و آن‌جاها را تقویت کنیم.
 
آیا فعالیت شما منحصر به انجام مسئولیت‌تان در دانشگاه استراسبورگ بود؟
خیر. مثلا یک سال قبل از بازنشستگی برای اینکه بتوانم کارم را ادامه دهم، انجمنی به نام مرکز مطالعات و پژوهش‌های ایرانی در آلزاس ثبت کردم تا در آنجا به کار پژوهشی و مطالعاتی بپردازیم. حتی بعد از بازنشستگی‌ام از دانشگاه استراسبورگ، همایش‌هایی در فرانسه و در دانشگاه برگزار کردیم. البته لازم به ذکر است که من پس از بازنشستگی حدود هشت سال به عنوان استاد ممتاز تدریس کردم، امسال هم سال سومی است که به عنوان استاد افتخاری دانشگاه هستم. همچنین زمان مسئولیتم تفاهم‌نامه‌هایی با چهار دانشگاه ایران، یعنی دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز و دانشگاه آزاد اسلامی داشتیم و مسئول این تفاهم‌نامه‌ها هم خود بنده بودم که متاسفانه این ارتباط‌ها و تفاهم‌نامه‌ها را به مرور از بین رفت. در حال حاضر تفاهم‌نامه‌هایی بین دانشگاه استراسبورگ، دانشگاه گیلان، دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز، دانشگاه یزد، دانشگاه کاشان، دانشگاه شهید چمران اهواز در جریان است که همه آن‌ها را خود من برنامه‌ریزی کرده‌ام، البته وزارت علوم هم نهایت محبت را به من داشتند، یعنی فقط هزینه همان سفر اولی که یک هیات از فرانسه به تهران آمد، بر عهده دانشگاه استراسبورگ بود و بقیه‌ توسط روابط بین‌المللی وزارت علوم انجام شد. من همچنین در سال‌های گذشته در حوزه ادبیات معاصر و روی آثار اخوان ثالث، نیما یوشیج و ... کار کرده‌ام.
 
 

موضوع این تفاهم‌نامه‌ها چه بود؟
این تفاهم‌نامه‌ها بیشتر برای پژوهش در موارد خاص و تبادل استاد و دانشجو برنامه‌ریزی شده بود. مثلا سال گذشته یک دانشجو از دانشگاه گیلان به مدت 6 ماه به استراسبورگ آمد، در حال حاضر هم یکی از دانشجویان همین دانشگاه در استراسبورگ مشغول به تحصیل است. امسال سال سوم یک همایش است که برای تبادل فرهنگی و مسائل مربوط به سه کشور ایران، فرانسه و آلمان برگزار می‌شود. این همایش سال اول در اصفهان و شیراز برگزار شد که موسسه ما هم جزو برگزارکنندگان آن بود و خود من هم به عنوان سخنران در این همایش شرکت داشتم. دومین نشست این همایش سه جانبه، در شهر استراسبورگ فرانسه برگزار شد که یک نمایشگاه عکس هم با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این همایش برپا شد. سومین نشست این همایش هم در ماه نوامبرامسال در شهر فریبورگ آلمان برگزار خواهد شد.
 
مختصری هم از مشکلاتی که در راه گسترش زبان و ادب فارسی سر راه شما قرار داشت، بگویید.
ما در این مدت با مشکل کمبود جا روبه‌رو بودیم. تا قبل از بازنشستگی من، از دفترم در دانشگاه استراسبورگ استفاده می‌شد، بعد از آن کلاس‌های آموزش زبان فارسی را در کوی دانشگاه برگزار می‌کردیم، یعنی اجازه گرفتیم و در آنجا دو روز در هفته، یعنی شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها کلاس زبان فارسی راه انداختیم. دانش‌آموزان این کلاس‌ها، هم فرانسوی، هم بچه‌های ایرانی و هم بچه‌های افغانستانی بودند. چون مستحضر هستید که زبان فارسی پس از زحمات بسیار در فرانسه جزو یکی از زبان‌های خارجی رسمی برای دوره دیپلم دبیرستانی در فرانسه قرار گرفته است. یعنی دانش‌آموزان می‌توانند زبان فارسی را به عنوان زبان دوم یا سوم، یا حتی زبان اول خود انتخاب کنند که مدتی قطع شد و سروصداهای زیادی به پا کرد، خود من هم تلاش و مکاتبات فراوانی کردم و دوباره برقرار شد.
 
کاری هست که دوست داشته‌اید انجام دهید ولی هنوز محقق نشده باشد؟
آخرین آرزوی من که هنوز هم برآورده نشده، ایجاد خانه ایران در پایتخت اروپا است. دو سال قبل در جریان سفر رئیس جمهور، دکتر روحانی به فرانسه و در سخنرانی خودم در حضور ایشان آن را مطرح کردم و از طریق وزیر امور خارجه هم پیگیر آن شدم ولی تاکنون نتیجه‌ای حاصل نشده‌ است. البته سه سال است که پسر خودم یک آپارتمان خریداری کرده و به صورت مجانی در اختیار ما قرار داده است، ما هم آنجا یک مرکز داریم که در آن کلاس زبان فارسی برگزار می‌کنیم. گاه به گاه سخنرانی داریم یک کتابخانه داریم که برخی از کتاب‌های آن را از ایران تهیه کرده‌ایم و کتاب های خود من نیز موجود است اما اینجا هنوز برای من کوچک است و باید بزرگتر شود.

مسئول آموزشی موسسه ما، شهلا نصرت است که دارای دو دکتراست. یکی دکترای ادبیات تطبیقی فرانسه-فارسی، دکترای دومش را با من گذراند و روی سمک عیار برای اولین بار کار کرد. لازم به ذکر است که رساله اول چاپ شده و رساله دوم او هم در دست چاپ است که بنده مقدمه آن را نگاشته‌ام و در پاریس چاپ خواهد شد. معلمان ما هم  چند دانشجو هستند که متأسفانه حقوقی هم ندارند همین خانم نصرت۴۰ کیلومتر را با قطار و مشکلات به موسسه می‌آید تا به زبان و ادبیات فارسی کمک کرده باشد.
 


مخاطب کلاس‌های شما در این مرکز چه گروه‌های سنی هستند؟
کلاس‌هایی که ما در این مرکز داریم، از بچه 4 ساله شروع می‌شود و تا دانشجویان و دیگر اقشار را شامل می‌شود و در سطوح مختلف از آن استقبال می‌شود. حق ثبت‌نام هم که پرداخت ان اختیاری است را ماهی 30 تا 40 یورو اعلام کرده‌ایم تا اگر کسی مایل است، بپردازد. البته امسال برای اولین بار پرداخت حق ثبت‌نام را اجباری کرده‌ایم و قرار است در ماه 40 یورو در ماه حق ثبت‌نام دریافت کنیم که شاید به خاطر همین، دیگر مانند گذشته از این کلاس‌ها استقبال نشود.
 
بعد از بازنشست شدن فعالیت خود را چگونه ادامه دادید؟
 کار بسیار بزرگ و مهمی که در این مدت بازنشستگی‌ام، انجام شده این است که در مدت سه سال اخیر با تلاش و نامه‌نگاری و روابطی که داشتم، توانستیم در اتحادیه اروپا- که به سادگی پای ایرانی به آن باز نمی شد- در بخش دوستی یا فرهنگی شورای اروپا، یک زیرشاخه زبان و ادب فارسی درست کنیم که در آن‌جا روزهای جمعه تدریس زبان فارسی انجام می‌شود. البته گاه به گاه سخنرانی یا برنامه‌های فرهنگی هم داریم. باید در نظر گرفت که ما نه جزو شینگن و نه جزو اروپا هستیم، بنابراین این امتیاز از نظر ما بسیار اهمیت دارد.
 
 
از طرف ایران نهاد یا سازمانی به شما بودجه یا کمک مالی نمی‌دهد؟
بنیاد سعدی در دو سال گذشته، هر سال ۲ هزار یورو به موسسه داده که من هم به عنوان عیدی بین بچه‌های موسسه تقسیم کردم. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی هم قول بودجه‌ای به ما داده که پارسال محقق نشد. امسال هم  رایزن فرهنگی قول ۸۰۰۰ یورو را داده که ۲۰۰۰ یورو آن را گرفته‌ایم و شش هزار یورو دیگر آن هنوز دریافت نشده است.
 
شنیده‌ایم که در حوزه ورزش و کشتی نیز فعالیت‌هایی داشته اید؛ در این باره هم توضیح دهید؟
من دو تا مسئولیت دارم، یکی مسئولیت زبان فارسی در اتحادیه اروپا و یکی هم مسئولیت انجمن یا مرکز مطالعات. البته یک انجمن دیگری هم داریم که فدراسیون کشتی در فرانسه است. همچنین در رایزنی فرهنگی ایران در پاریس، بنیادی درست شد و به اصرار از من خواستند که مسئولیت ریاست آن‌جا را برعهده بگیرم و آن هم بنیاد صدرا است. بعد از بازنشستگی، چندین سال مسئول کمیسیون انتخاب و استخدام برای زبان‌های شرقی خود بنده بودم، البته هیچ‌کدام از این مسئولیت‌ها برای من نان و آب ندارد و دلیل پذیرفتن این همه مسئولیت این بود که همه جا پا گذاشته بودم تا شاید بتوانم برای زبان و ادب فارسی کاری انجام دهم.
 


طبق شواهد در بسیاری از کشورها با حمایت مالی عربستان سعودی، دپارتمان‌های زبان فارسی تعطیل شده و به جای آن دپارتمان زبان عربی ایجاد شده، آیا در فرانسه و استراسبورگ هم شاهد این اتفاق هستیم؟
می‌دانید که اهمیت زبان فارسی بیش از این حرف‌ها است. زبان فارسی، زبان عالم‌گیر است. الان که ایران می‌خواهد بگوید، زبان علم است، البته زبان علم هم بوده، چرا که بزرگانی چون ابن‌سینا و... ایرانی بودند، ولی چون رساله‌هایشان به زبان عربی نوشته شده، این‌ها را عرب قلمداد کردند. البته بنده معتقدم که از اهمیت زبان فارسی کم نشده ولی به لحاظ مسائل سیاسی و ... مواردی پیش آمده که کمی با بی‌مهری مواجه شده است. زبان فارسی دنیایی از انسان‌دوستی است اما متاسفانه آنجایی که باید بیشتر توجه شود، توجه نمی‌شود. به نظر من برای گسترش و تقویت زبان فارسی در فرانسه، باید آموزش زبان فارسی را از مدرسه شروع کرد. در حال حاضر یکی از تصمیم‌های من نوشتن نامه به رئیس فرهنگ استراسبورگ است تا یک سالن در اختیار ما قرار دهند تا مانند گذشته به صورت مجانی آموزش زبان فارسی را برای دبیرستان‌ها شروع کنیم.
 
استقبال از زبان وادبیات فارسی در بین دانشجویان و مردم فرانسه چطور می‌بینید؟
بعضی از افراد علاقه‌مند هستند، یعنی از طریق مطالعه متون فارسی که در زبان‌های مختلف ترجمه شده، یک مقدار با تفکر و اندیشه ایرانی آشنا شده‌اند و می‌خواهند درباره آن بیشتر بدانند. مثلا الان در موسسه لغت‌نامه دهخدا دانشجویانی داریم که از خارج می‌آیند تا زبان و ادبیات فارسی بیاموزند که اتفاقا سال گذشته، ما هم یک دانشجو از فرانسه اعزام کردیم، چون علاقه فراوانی داشت. یک دانشجوی فرانسوی دیگر هم داریم که قرار است امسال برای گذراندن دوره ارشد به اصفهان بیاید. البته همه این‌ها خوب است اما کافی نیست. ما باید بیشتر از این اهمیت زبان فارسی را نشان دهیم، بنابراین باید جایی داشته باشیم تا دیده شویم. مثلا جایی مثل همین پارلمان یا اتحادیه اروپای که ما را معرفی کند. من به همراه دوستان قریب به سه سال زحمت کشیدیم تا توانستیم در پارلمان اروپایی جایی پیدا کنیم. نتیجه‌های خوبی هم داشته، مثلا از 14 تا 24 سپتامبر امسال یک گروه شش نفره از فارسی آموزان پارلمان اروپا که اکثرشان فرانسوی هستند، با هزینه خودشان به ایران می‌آیند که احتمالا دو روز اول را در تهران هستند، بعد به اصفهان خواهند رفت تا در کلاس‌هایی که برای فارسی‌آموزان ترتیب داده شده، شرکت کنند. بعد از آن هم به شیراز و احتمالا یزد سفر خواهند کرد.

همچنین در شورای فرهنگی اتحادیه اروپا هر سال یک بار غرفه‌های زبان تشکیل می‌شود که مربوط به کشورهای مختلف در خود پارلمان اروپایی است، و ما یک نمایشگاه عکس در همین پارلمان اتحادیه اروپا برگزار کردیم. این نمایشگاه را در روزهای اول فروردین شروع کردیم و خود من سخنرانی افتتاحیه کردم. همچنین یکی از بزرگترین خواننده‌های ایرانی اروپا به اجرای موسیقی پرداخت. این نمایشگاه ابتدا سه ماهه بود که از ما تقاضا کردند تا یک ماه دیگر هم تمدید شود. به هر حال چیزی که اهمیت دارد این است که پرچم جمهوری اسلامی ایران در کنار پرچم اتحادیه اروپاست. یعنی از نظر سیاسی بسیار اهمیت دارد که ما بتوانیم آنجا پرچم ایران را بالا نگه داریم.
 
برنامه‌تان برای آینده چیست؟
من 38 سال تدریس کرده‌ام و 12 سال است که بازنشسته شده‌ام. هنوز چند برنامه دارم که هنوز اجرایی نشده است، یکی این است که در دانشگاه‌های دیگر فرانسه که زبان فارسی وجود ندارد، از طرف مرکز استاد بفرستیم تا در کنار دپارتمان‌های زبان عرب و شرق‌، زبان فارسی هم تدریس شود. همچنین بنده به عنوان  مسئول و رابط فدراسیون کشتی در فرانسه هم هستم و امسال قرار است مسابقات کشتی در فرانسه برگزار شود که تلاش ما هم این است که اگر بشود، این مسابقات در استراسبورگ برگزار شود تا ما هم بتوانیم برنامه‌هایی با محور فردوسی و شاهنامه و این قبیل موارد در حاشیه مسابقات داشته باشیم.