به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ به نظر میرسد حضور زنان در فهرست پرفروشهای انگلستان در سال ۲۰۱۷ خبری خوشحالکننده است؛ آن هم در سالی که جامعه جهانی درگیر تعصبات و عقاید متعصبانه حکمرانان بوده است. بنابر بررسی پرفروشها در مجله «بوکسلر» فقط یک مرد-هاراکی موراکامی- به فهرست ده نویسندهای راه یافته که آثارشان پرفروش بوده است و نسل جدیدی از نویسندگان زن چون سارا پرری، نائومی آلدرمان، و زادی اسمیت جای نویسندگانی چون جولیان بارنز، این مکایوان، و برنده جایزه نوبل، کازوئو ایشیگورو را گرفتند.
با بررسی آمارهای مربوط به فروش کتاب به این نتیجه میرسیم که خوانندگان از زنان نویسنده، داستانها، و دیدگاههایشان استقبال کردهاند و از آنجا که دو سوم کسانی را که در بریتانیا داستان میخوانند زنان تشکیل میدهند باید گفت بالاخره زنان به ارزش نویسندگان همجنس خود پی بردهاند.
مارگارت آتوود با فاصله زیادی در رَده اول پرفروشها قرار دارد؛ موفقیتی که قطعا نویسنده کانادایی مدیون اقتباس تلویزیونی داستانش «سرگذشت ندیمه» و «چهره دیگر» است. البته اتفاقات سیاسی سال گذشته و تلاش زنان برای نشان دادن قدرت خود در جامعه در موفقیت «سرگذشت ندیمه» تأثیر بیشتری داشت.
نائومی آلدرمان با کتاب «قدرت»، حضورش در فهرست آثار برتر باراک اوباما، و البته موفقیت در جایزه «بیلیز» مطرح شد. آلدرمان دغدغههای انسان معاصر را منعکس میکند و استقبال از اثرش نشان از موفقیت بیشتر زنان در ارائه این دغدغهها و نگرانیها دارد زیرا زنان مورد بیعدالتی بیشتری در جامعه قرار میگیرند و درک بهتری از شرایط نابرابر دارند.
سؤال اینجاست که تغییر شرایط زنان و موفقیت آنان در فهرست پرفروشها موجب مطرح شدنشان در جامعه ادبی نیز میشود؟ با وجود اینکه جوایز بزرگ همیشه مردان نویسنده را به عنوان برگزیده خود اعلام میکنند اما در سال ۲۰۱۵ اعلام شد کمتر از ۴۰ درصد آثاری که در جایزه بوکر شرکت کردهاند توسط زنان نوشته شدهاند و همین موضوع سبب میشود زنان کمی به فهرست اولیه و نهایی راه یابند و کسانی که به این دو فهرست راه مییابند پیش از این در جایزه داستان زنان مورد تقدیر قرار گرفته و دیده شدهاند و عدهای دیگر به دلیل آنچه «ادبی نبودن» اثرشان خواننده میشود به هیچ فهرستی راه نیابند.
همین موضوع سبب میشود بیندیشیم که «ادبی» بودن دقیقاً به چه معناست و اصلاً چه کسی شایستگی تشخیص این موضوع را دارد. سؤالی که در ذات خود پر از تعصبات جنسیتی است زیرا ناشران و کتابفروشان برچسبهای زیادی به برخی رمانها میزنند و داوران عقاید خاصی درباره ارزشهای ادبی دارند که عمومی نیست و عقاید شخصیشان را منعکس میکند. وقتی نویسنده مردی درباره خانواده و موضوعات خانوادگی مینویسد از نظر آنان دیدگاهی اجتماعی دارد اما اگر نویسنده زنی در این باره بنویسد قصهای شخصی و خانگی را روایت میکند.
راهحل این مشکل مشخص است. بهتر است کتابفروشان، ناشران، ویراستاران، و داوران جوایز مختلف انتخابهای آگاهانهای انجام دهند که نشان دهد نماینده زنان جامعه نیز هستند و فقط جامعه مردان را نمایندگی نمیکنند. خوشبختانه شرایط فروش نشان میدهد جامعه آمادگی چنین تغییری را دارد و حالا صنعت نشر و کتاب باید به فکر حل این مشکل باشد.
کاترین نیکولاس در سال ۲۰۱۵ اولین داستان خود را نوشت و ناشران زیادی اثرش را رد کردند. چندی بعد کتابش را بنام نویسندهای مرد برای ناشران فرستاد و پاسخی متفاوت دریافت کرد. همان سال کامیلا شمسی اعلام کرد ناشران باید به زنان در صنعت نشر بهتر خوشامد بگویند، و سال گذشته اعلام شد که دنیای ادبی باید به تفاوت نژادی و قومی نویسندگان تعهد بیشتری داشته باشد و فقط به یک عده خاص توجه نکند.
برای دستیابی به این منظور بهتر است داوران ویژگیهای ادبی و ارزش ادبی آثار را به طور جزئی و کامل توضیح دهد. بیشک با انجام این کار زنان نویسنده در بخش داستانهای معمایی، جنایی، علمی-تخیلی، عاشقانه، و اجتماعی بیشتر مورد تقدیر قرار میگیرند. فعلاً باید از پرفروش بودن زنان خوشحال باشیم. شاید در آیندهای نه چندان دور زنان زیادی را در بین برگزیدگان جوایز مختلف ببینیم.