فرهنگ امروز/سيد محمد بهشتي:
سال ٦٠، مسووليت پخش در تلويزيون با من بود. خاطرم هست در همان زمان كنفرانس سران اسلامي در تهران برگزار ميشد و سران كشورهاي اسلامي به تهران آمده بودند تا درباره جنگ صحبت كنند و تمام شدن آن. آن زمان برنامههاي تلويزيون ساعت ٤ و پنج عصر شروع ميشد و دسترسي به اخبار هم سخت بود، براي همين هميشه راديو روشن بود و گوش دادن به راديو، عادت هميشگي شده بود. روزي در اتاقم نشسته بودم و راديو هم روشن بود. ناگهان شنيدم كه گوينده، متني در مخالفت با سفر سران كشورهاي اسلامي و پادرمياني براي اتمام جنگ ميخواند؛ متني كه بسيار تند و توهينآميز بود. در اين حد كه رييسجمهور آنزمان پاكستان، ضياء الحق را ضياء الباطل صدا ميكرد. سريع به طبقه پايين رفتم و واحد پخش راديو. مسوول پخش نشسته بود توي اتاقش و به راديو گوش ميداد. پرسيدم: ميداني اين متن را چه كسي نوشته؟ جواب داد: خودم نوشتم، چطور؟ گفتم: اين چه متني است كه پخش ميشود؟! اولا اين آدمها مهمان ما هستند و آداب ميزباني حكم ميكند كه مهماننواز باشيم. ثانيا تو تصميمگيرنده سرنوشت اين مملكت و جنگ نيستي. قرار است اين آدمها به ديدار حضرت امام بروند و حضرت امام است كه درباره آن تصميم ميگيرد. مصلحت اين ماجرا را هم ايشان تشخيص ميدهد؛ نه من يا تو... در دهه ٦٠ ما با چنين تصميمگيريهاي سليقهاي و شخصي روبه رو بوديم و هنوز بعد از ٣٠ سال، همچنان درگير اين نوع نگاه مديريتي هستيم. اين در حالي است كه مردم هر كشوري حق دارند كه رسانهاي متعلق به خود داشته باشند؛ رسانهاي كه اخبار رسمي را درست و بدون تغيير منتشر كند، اغراقآميز يا پنهانكار نباشد و تصويرهاي نادرست ارايه ندهد. محروميت از داشتن چنين رسانهاي هم محروميت بزرگي است. در محروميت از داشتن رسانه ملي، هم مردم و هم دولت ملي كه به انتخاب مردم انتخاب شده، ضربه ميخورند. در چنين شرايطي بياعتمادي به رسانه سهم مردم است. مردم ديگر خبرهاي اعلام شده را از رسانه ملي خود باور نميكنند و به سمت راههاي ديگر براي كسب اطلاعات و اخبار ميروند. دولت هم نميتواند با مردم ارتباط مستقيم و درستي برقرار كند؛ نميتواند اهداف خود را به مردم اطلاع دهد، از دستاوردها بگويد و درباره هر ماجرايي كه نياز به برقراري ارتباط با مردم دارد، اين نياز را ساده و سرراست تامين كند. در شرايط اينچنيني مردم با هوشياري و تيزبيني، راهحلهاي مناسبي براي كسب اطلاعات به دست ميآورند، آنها در محروميت از رسانه ملي و در زمانهاي كه ماهواره و اينترنت ميتواند هزاران هزار راه براي كسب اطلاعات را به دست آنها برساند، راهي ميانه براي رسيدن به اطلاعات پيدا ميكنند؛ آنها از تقاطع اطلاعرساني رسانههاي مختلف، وضوح و صداقت يك خبر را پيدا ميكنند و در جريان قرار ميگيرند. مردم در ميان اينهمه بيامكاناتي و محروميت، با شناخت مواضع مختلف خبررساني، خود خبر درست را تشخيص ميدهند و به آن اعتماد ميكنند. البته عدهاي هم هستند كه در اين محروميت، به اين نتيجه ميرسند كه ديگر كاري به اخبار نداشته باشند. اين افراد خود را از بزنگاههاي مهم و تاريخي جامعه حذف ميكنند و با اين حذف بازهم به دولتي ضربه ميزنند كه در اين جريان بيتقصير است. جامعه بدون رسانه ملي، در سالي كه همزباني دولت و ملت است، بين مردم و دولت ايجاد فاصله ميكند. در چنين شرايطي مردم، بيخبر و بيانگيزه نقش فعال خود را فراموش ميكنند و در اين بياعتمادي براي هرحركتي به همين راحتيها پيشقدم نميشوند. نبض اين جامعه در محروميت از رسانه كند ميشود و آن مردماني هم كه از ميان هزار و يك شبكه خبري، سايت و... اطلاعات خود را به دست ميآورند، بالاخره يك روزي اين سرنخ را از دست ميدهند. بهتر است حالا كه در جهان گسترده اطلاعات و عصر ارتباطات به سر ميبريم، براي حل اين موانع كه به نفع ملت است- دولت و ملت از هم جدا نيستند- فكري كنيم.
فرهنگ امروز