شناسهٔ خبر: 28224 - سرویس باشگاه ترجمه

آنچه دغدغه‌ی ما هم می‌تواند باشد!

چرا عرب‌ها در دوره‌ی معاصر از «ترجمه» بازماندند!؟

ترجمه بحران ترجمه به زبان عربي محدود به خود ترجمه نیست، بلكه مرتبط است با پس‌زمينه‌های سياسی، اجتماعی و اقتصادی؛ به‌بيان‌ديگر، مرتبط است به رکود تمدن عربی در اختراع و نوآوری! رهايی از اين بحران ممكن نيست مگر با طرح پرسش‌های بنيادين از ارتباطات بين آموزش عالی و پژوهش، حكومت، دموكراسی، آزادی فردی، فقدان جامعه‌ی توليد‌كننده‌ی معرفت... برای ترجمه‌ی حقيقی. جهان عرب امروز بيش از هر زمان ديگری نياز به ترجمه دارد و يا به ابزار مناسب برای تشویق گفت‌وگوی بين تمدن‌ها.

 

فرهنگ امروز:موریس ابوناضر */ ترجمه جلال محمودی:

شكوفا شدن «ترجمه» در لحظات تاریخی پیشرفت و ترقی تصادفی نیست! زمانی که عرب‌ها از پیله‌ی خود خارج شدند و تلاش کردند فرهنگ‌های دور و بر خود چون سریانی‌ها، ‌یهودی‌ها، فارس‌ها و هندی‌ها را بشناسند این شکوفایی اتفاق افتاد. آنان «ترجمه» را پنجره‌ای دیدند گشوده‌شده رو به جهان پیشرفته؛ جاحظ،‌ ابن‌مقفع، بیت‌الحكمه، ‌حنین‌ابن‌اسحاق در گذشته و پطرس البستانی مترجم «الیاد و اُدیسه» در آغاز عصر نهضت، اسم‌هایی هستند که برای ما این دوره را تداعی می‌نمایند.

کم‌وبیش همگان آگاهند كه ترجمه به عربی در روزگار ما با مشكلات بی‌شماری مواجه است؛ یك‌دست كردن اصطلاحات،‌ تعریف تصورات،‌ قواعد روشی مصطلح‌سازی در علوم طبیعی از جمله این قبیل مشکلاتند. اما در عرصه‌ی علوم انسانی و به‌ویژه ادبیات، به خاطر بستگی پیدا کردن معضلات با فرهنگ‌ها،‌ تفاوت ساخت نحوی و لغوی از یك زبان به زبان دیگر، این مشكلات پیچیده‌تر هم می‌شود. برای نمایاندن این پیچیدگی این موارد را هم بیفزایید: كم‌اطلاعی از سیاق فرهنگی زبان مبدأ به دلیل تفاوت بین فرهنگ زبان مبدأ و فرهنگ زبان مقصد، امانت‌داری در ترجمه و ترجمه‌ی آزاد.‌

البته مشكلات ترجمه فقط بدین مسائل محدود نمی‌شود، گاه در ساحت آن پرسش‌های معرفتی از نوع درجه‌اولی هم مطرح می‌شود، پرسش‌هایی كه از ماهیت زبان،‌ طبیعت معنی، پیوند كلمات با اشیا، حل پیچیدگی‌های این صندوق سیاه -عقل انسان- و ارتباط آن با هستی سخن به میان می‌آورد.

اگر در گذشته تا اوایل عصر نهضت، ترجمه پنجره‌‌ای جانبی بود که رو به‌سوی جهان پیشرفته گشوده می‌شد، امروز این پنجره در سایه‌ی جهانی‌شدن كه همه‌ی سطوح ارتباطی و فرهنگی را درنوردیده است،‌ گشوده می‌شود.

جهانی‌شدن برخلاف آنچه كه اهل فرهنگ معتقدند، سه ساحت دارد: جهانی شدن سیاسی كه از پایان جنگ جهانی دوم و پیدایش سازمان ملل متحد شكل گرفته است؛ جهانی‌شدن ‌اقتصادی كه با عملیات شكوفایی اقتصادهای ملی در بازار به وجود آمده است و در پایان قرن بیست عالم‌گیر شده است و سوم جهانی‌شدن فرهنگی كه امروز در چارچوب اصطلاحاتی مانند گفت‌وگوی تمدن‌ها،‌ گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و پلورالیسم زبانی مطرح است. جهانی‌شدن با هر سه شاخه‌اش ملت‌های جهان‌سومی و پیشرفته را به مبارزه می‌طلبد. از آنجایی كه ترجمه راه‌های ارتباطی بین بشر را آسان می‌کند، یكی از عرصه‌های این مبارزه است. این ترجمه است كه موجب انتقال معارف، تكنیك‌ها و اندیشه‌ها می‌گردد و این ترجمه است كه موجب نزدیكی آداب ملل مختلف به یکدیگر می‌شود.

در این فضای جهانیِ «جهانی‌شده»، تریبون‌های فرهنگی در دو دنیای عرب و غرب اهمیت ترجمه را درك كرده‌اند،‌ خانه‌های ترجمه تأسیس كرده‌اند، كنفرانس‌های پیرامون ترجمه برگزار می‌گردد، نشریات تخصصی به امر ترجمه اهتمام دارند از جمله مجله‌ی «هرمس» فرانسوی (مركز ملی پژوهش علمی آن را منتشر می‌كند) كه دو شماره‌ی خود را به ترجمه اختصاص داده است.

كتاب «ترجمه و جهانی‌شدن» كه وابسته‌ی فرهنگی سعودی در فرانسه با همكاری انتشارات «ضفاف» آن را منتشر كرده است، دربردارنده‌ی مقالات برگزیده‌ای از مجله‌ی «هرمس» از تعدادی از برجسته‌ترین محققان است. محمدخیرمحمود البقاعی، استاد دانشگاه ملك سعود، آن را به عربی ترجمه كرده است. برخی از این مقالات به مسئله‌ی ترجمه در سال‌های دهه‌ی 70 میلادی كه آغاز عصر اینترنت است، می‌پردازند؛ مفاد این‌دست از مقاله‌ها این است كه راه سریع ارتباطات از طریق انگلیسی میسر شده است، به دلیل اینكه انگلیسی، زبان دنیا است؛ انگلیسی به تنهایی زبان مدرنیته می‌باشد. طرف‌داران این نظر، متوسل به استنادات تاریخی هم می‌‌شوند و اشاره می‌کنند به زمانی كه در قرون‌وسطی زبان لاتینی سیطره داشت و در عصر رنسانس فرانسوی غالب بود و اینك انگلیسی است كه بر دنیا سیادت دارد! و جهانی‌شدن‌ سیادت زبان انگلیسی اندكی زمان نیاز دارد؛ تا فرا رسیدن این زمان، ترجمه می‌تواند كارها را آسان ‌کند. اما مشكل آن‌گونه كه میخائیل اوستینوف -یكی از پژوهشگران كتاب- اشاره می‌کند، مربوط به قرون میانه و یا عصر رنسانس نیست،‌ بلكه یك‌زبان شدن و پیامدهای ناشی از آن به‌مثابه شاه‌كلید ارتباطات جهانی نمی‌تواند مقابل رخدادهای دنیای معاصر بایستد. زبان‌هایی در جهان غربی وجود دارند كه مقابل انگلیسی كوتاه نخواهند آمد و تسلیم نمی‌شوند! مثل فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و روسی. اتحادیه اروپا هم مخالفت خود را با مقوله‌ی «همه چیز به زبان انگلیسی» اعلام داشته و به پلورالیسم زبانی فراخوانده است كه این به معنی تحكیم پایه‌های ترجمه در شناخت و ارتباط است.

بارباره كسان، پژوهشگر همكار در كتاب، بین زبانِ كاری، زبان زندگی روزانه و زبان فرهنگی تمایز گذاشته است. از نظر وی انگلیسی می‌تواند زبان گفت‌وگو باشد و نه زبان فرهنگی همه‌ی ملل جهان؛ چراكه هر ملتی فرهنگی دارد كه فقط زبان آن ملت قادر به تعبیر آن فرهنگ است. امبرتو اكو، نویسنده‌ی ایتالیایی، بدین مسئله اشاره كرده: «زبان اروپا، ترجمه است!» و تأیید این سخن، آنكه انسان در زمانه‌ی جهانی‌شدن نمی‌تواند به همه‌ی زبان‌های ساكنین اتحادیه‌ی اروپا سخن بگوید؛ بنابراین به ترجمه پناه می‌برد.

لیونار اورپان یكی دیگر از محققین كتاب معتقد است كه ترجمه جایگاه درخوری به خود اختصاص داده است. این ترجمه است كه حدود زبانی و فرهنگی ملت‌های همسایه را درمی‌نوردد و موجب آگاهی از نوآوری‌های همدیگر می‌شود و نیز باعث تكوین یك هویت مشترك اروپایی می‌شود. به علاوه ترجمه در اروپا باعث به وجود آمدن مشاغل جدیدی شده كه در گذشته اسمی از آن‌ها نبود، شغل‌هایی كه از چارچوب سنتی كه ما از كتاب می‌شناسیم تجاوز كرده‌اند! سینما،‌ تلویزیون،‌ تئاتر، اینترنت و خبرگزاری‌ها از دیگر بخش‌هایی هستند كه افق‌های جدیدی برای ترجمه در آن‌ها باز شده است.

اینک اگر ترجمه جایگاه ویژه‌ای را در كشورهای اروپایی اشغال كرده است،‌ در جهان عرب [و ایران] چه جایگاهی داشته و دارد؟ پژوهشگران، ابراهیم البلوی (وابسته‌ی فرهنگی سعودی در فرانسه) و فؤاد العروسی -دو عربی كه در تحقیقات چاپ‌شده دركتاب حضور داشته‌اند- یادآوری می‌كنند كه در تاریخ تمدن عربی-اسلامی در قرون میانه، ترجمه از جایگاه رفیعی برخوردار بوده، به گونه‌ای كه نقش اساسی به‌ویژه در حفظ سنت‌های فرهنگی باستانی داشته است. به علاوه در انتقال این فرهنگ از شرق به غرب بعد از آنكه بدان غنا بخشید و موجب تطور فكری آن گردید، مؤثر بوده است. این دو محقق اشاره می‌کنند به گزارشی كه دفتر منطقه‌ای كشورهای عربی وابسته به برنامه‌ی توسعه‌ی ملل متحد منتشر كرده و در آن اشاره شده به اینكه «ترجمه» امكان‌هایی را برای اكتساب معارف و انتقال آن و شكوفایی فضای همكاری و تأثیر دوطرفه به جود می‌آورد. این گزارش اشاره می‌كند به اینكه ترجمه برای جوامع عربی، بایسته و بلكه یك ضرورت حتمی است كه تلاش‌های هدفدار و منظمی را در چارچوب استراتژی عربی بلندپروازانه و متکامل، می‌طلبد.

 بااین‌همه، گزارش مزبور اشاره می‌کند به اینكه كشورهای عربی از درس‌های گذشته بهره نگرفتند و همچنان عرصه‌ی ترجمه تأسف‌انگیز است! تعداد كتاب‌های ترجمه‌شده در جهان عرب در طی سال‌های 1970– 1975 یك‌پنجم كتاب‌های ترجمه‌شده در یونان است؛ درحالی‌كه امروز تعداد كتاب‌هایی را كه در عصر مأمون ترجمه‌ شده است، ده‌هزار کتاب برمی‌شمارند! و این تعداد امروز، آمار كتاب‌های ترجمه‌شده‌ی یك سال اسپانیا است. بین سال‌های 1980 و 1985 میانگین تعداد كتاب‌های ترجمه‌شده در جهان عربی 4.4 -كمتر از یك كتاب در دنیا برای هر میلیون نفر- بوده است، این میانگین در مجارستان 519 و در اسپانیا 920 است.

بحران ترجمه به زبان عربی محدود به خود ترجمه نیست، بلكه مرتبط است با پس‌زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی؛ به‌بیان‌دیگر، مرتبط است به رکود تمدن عربی در اختراع و نوآوری! رهایی از این بحران ممكن نیست مگر با طرح پرسش‌های بنیادین از ارتباطات بین آموزش عالی و پژوهش، حكومت، دموكراسی، آزادی فردی، فقدان جامعه‌ی تولید‌كننده‌ی معرفت... برای ترجمه‌ی حقیقی. جهان عرب امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به ترجمه دارد و یا به ابزار مناسب برای تشویق گفت‌وگوی بین تمدن‌ها.

 

* لماذا تراجع العرب في حقل الترجمة المعاصرة؟ مندرج در این نشانی:

http://alhayat.com/Details/589638