شناسهٔ خبر: 25152 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

نگاهی به کتاب «نظریه‌های مردانگی»؛

نظریه‌پردازی در حوزه‌ی مفاهیم جنسیت

مردان در رویکرد «مردم‌‌شناسانه»، تأکید بر ریشه‌‌های فرهنگی و تأثیر آن بر نوع رفتار مردانه و در نتیجه، شکل‌‌گیری مردانگی است. از این ‌‌رو، مردانگی در فرهنگ‌‌های مختلف در قالب رفتارهای متفاوتی بروز پیدا می‌‌کند. اما در بحث از مردانگی در رویکرد «جامعه‌‌شناختی»، نویسنده به بررسی آرا و نظرات شلسکی، انگلس، هورکهایمر، پارسونز، وبر، زیمل، مورن، بوردیو، گیدنز، نظریه‌‌پردازان کنش متقابل نمادین، مایکل کیمل، کانل و تعریف سیاست‌‌های مردانگی از منظر طرفداران این نظریه می‌‌پردازد.

 

فرهنگ امروز/نسیم‌السادات محبوبی شریعت‌پناهی‌‌‌‌: امروزه مطالعات جنسیت یکی از مهم‌‌ترین گرایش‌‌های نوظهور جامعه‌‌شناسی است. این اهمیت ناشی از دو دلیل عمده است. اولین دلیل آن است که تا پیش از این، مردان به‌عنوان سوژه‌‌هایی، سایر ابژه‌‌ها را مورد مطالعه قرار می‌‌دادند؛ حال آنکه در این گرایش، مردان نیز به‌عنوان ابژه‌‌، خود مورد مطالعه قرار می‌‌گیرند. از سوی دیگر، با تغییر و بازتولید مفهوم «زنانگی» و تغییر نگرش‌‌ها و نیز رویکردهای جامعه‌ی مدرن نسبت به این مفهوم، مفهومِ مردانگی نیز در تقابل دوگانه‌‌‌‌ی زنانگی/مردانگیِ جامعه‌‌شناسی جنسیت در جامعه‌ی مدرن، دچار دگرگونی شده است.

 

در بحث از مطالعه‌ی مفهوم مردانگی، همانند مطالعه‌ی مفهوم زنانگی، دو رویکرد اساسی وجود دارد. اولین رویکرد، رویکرد ذات‌‌گرایانه‌ی زیستی است که مردانگی را ناشی از جسم و ویژگی‌‌های زیستی دانسته و آن را از خصیصه‌‌های جنس مذکر می‌‌داند. در رویکرد دوم، مردانگی برساختی اجتماعی در نظر گرفته می‌‌شود که از رهگذر هنجارها، کنش‌‌های متقابل، ارزش‌‌های اجتماعی در فرد شکل گرفته و وابسته به جنس و فیزیولوژی وی نیست.

در کتاب «نظریه‌‌های مردانگی با تأکید بر رویکردهای جامعه‌‌شناختی»، دکتر علی یعقوبی، برآن است تا با جمع‌‌آوری مجموعه نظریه‌‌های مردانگی در کنار هم، این مفهوم را مورد بررسی قرار دهد و بدین‌‌ترتیب خلأ نبود کتابی در حوزه‌ی نظریه‌‌های جنسیت را پُر نماید. کتاب از ده فصل تشکیل شده که شامل نظریه‌‌ِ‌ی رویکردهای زیست‌‌شناختی، جغرافیایی، روان‌‌شناختی‌‌‌‌، روان‌شناسی اجتماعی‌‌، زبان‌‌شناختی، پساساختارگرایی و پسامدرن، فمینیستی، پسافمینیسم، مردم‌‌شناختی و جامعه‌‌شناختی است.

در اینجا ضمن بررسی اجمالی رویکرد اصلی هریک از این نظرات در مورد مردانگی، با کلیات نظریات مردانگی آشنا خواهیم شد. در «رویکرد زیست‌‌شناختی»، بر ویژگی‌‌های بیولوژیک مردانگی تأکید شده و مردانگی معطوف به خصیصه‌‌های ذاتی جنس مذکر است. این در حالی است که در «رویکرد جغرافیایی»، فضا و مکان جنسیت را رقم زده است. به کمک همین نظریه، فمینیست‌‌ها به تبیین روابط سلسله مراتبی و سلطه‌جویانه‌ی مردان بر زنان در قالب مکان جغرافیایی و براساس تجارب زیسته‌ی زنان در این مکان‌‌ها پرداخته‌اند. در نظریه‌ی «روان‌‌شناختی»، مردانگی ناشی از تجربه‌‌های نخست یا ابتدایی در دوران کودکی پسران است. بنابراین مردانگی شامل دو مرحله‌ی اصلی است. مرحله‌‌ای که کودک در تلاش برای کشف جنسیت خویش به‌عنوان دختر یا پسر است و مرحله‌ی دوم که کودک می‌‌کوشد معنای زنانگی یا مردانگی را دریابد.

در رویکرد «روان‌شناسی اجتماعی»، ضمن توجه به ویژگی‌‌های روان‌شناسی، دو مرحله‌ی شکل‌‌گیری مردانگی به عامل اجتماع با تأکید بر نقش عوامل مؤثر بر یادگیری و آموزشی در طی فرآیند جامعه‌‌پذیری مدنظر نظریه‌‌پردازان روان‌شناسی اجتماعی قرار می‌‌گیرد. همچنین با توجه به نظریه‌ی «زبان‌‌شناختی» درمی‌‌یابیم که زنان و مردان از تفاوت‌‌های زبانی بارزی برخوردارند که این تفاوت‌‌های زبانی در خدمت نهادینه کردن مردانگی و زنانگی در جامعه و به‌‌خصوص طی فرآیند جامعه‌‌پذیری است.

نویسنده در فصل رویکرد «پساساختارگرایی و پسامدرنبته» به بررسی اندیشه‌‌های ژاک لاکان، دریدا، دلوز، ژیژک و رویکرد این نظریه‌‌ها در مورد مفهوم مردانگی می‌‌پردازد. در فصل هفتم، «رویکرد فمینیستی» از جمله دیدگاه فمینیست‌‌های لیبرال، رادیکال، مارکسیست، روانکاو، سوسیال و پست‌مدرن در بررسی مردانگی و چگونگی شکل‌‌گیری آن مورد بررسی قرار می‌‌گیرد. این در حالی است که یعقوبی در بخش بعد، به ارزیابی رویکرد فمینیستی از زاویه‌ی نگاه پسافمینیست‌‌ها پرداخته و اندیشه‌‌های فمینیستی را به دلایل غیرتاریخی بودن، واحد گرفتن انگیزه‌‌های تمامی مردان و... از زاویه‌ی نگاه پسافمینیست‌‌ها مورد انتقاد قرار می‌‌دهد.

در رویکرد «مردم‌‌شناسانه»، تأکید بر ریشه‌‌های فرهنگی و تأثیر آن بر نوع رفتار مردانه و در نتیجه، شکل‌‌گیری مردانگی است. از این ‌‌رو، مردانگی در فرهنگ‌‌های مختلف در قالب رفتارهای متفاوتی بروز پیدا می‌‌کند. اما در بحث از مردانگی در رویکرد «جامعه‌‌شناختی»، یعقوبی به بررسی آرا و نظرات شلسکی، انگلس، هورکهایمر، پارسونز، وبر، زیمل، مورن، بوردیو، گیدنز، نظریه‌‌پردازان کنش متقابل نمادین، مایکل کیمل، کانل و تعریف سیاست‌‌های مردانگی از منظر طرفداران این نظریه می‌‌پردازد. بدون شک، یکی از مفصل‌‌ترین و البته در عین حال، جامع‌‌ترین فصل‌‌های کتاب را این فصل تشکیل داده است. به‌عنوان مثال، در بررسی آرای کانل در مورد مردانگی، به قابل تغییر بودن مردانگی اشاره شده است: «کانل معتقد است از اینکه مردانگی‌‌‌‌ در فرهنگ‌‌ها و دوره‌های مختلف متفاوت‌اند استنتاج می‌‌شود که مردانگی قابل تغییر است. در لایه‌‌های مردانگی، منبع تغییر مشاهده می‌‌شود. مورخان تغییرات مردانگی را به‌سان کشمکش هژمونیک بررسی کرده‌‌اند. حوزه‌‌های جدیدی در ساخت مردانگی به وقوع پیوسته است.» (ص 201) و یا نظر کیمل در مورد مردانگی، چنین بیان شده است: «کیمل معتقد است که به کار بردن مردانگی‌‌ها حاکی از تنوع مردانگی است؛ چراکه در هر جامعه و در هر دوره، گروه‌‌های مختلف، از مردانگی و تفاوت‌‌های فردی، تعریف خود را دارند.» (ص 219)

برای ورود به بحث بررسی کتاب، باید به این مسئله توجه نمود که فارغ از نظریه‌ی زیست‌‌شناختی، سایر نظریه‌ها با رویکرد برساختگی مردانگی براساس ویژگی‌‌های کنش متقابل در جامعه و خصیصه‌‌های محیطی آن ساخته می‌‌شوند. از همین‌ ‌روست که اگر مرد بودن را جنبه‌ی بیولوژیک مردان بدانیم، مردانگی بیشتر خصلت‌های فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و... را داراست. بدین‌‌ترتیب، زنان و مردان می‌‌توانند براساس ویژگی‌‌های فرهنگی شخصی خود، که از جامعه و در طی فرآیند جامعه‌‌پذیری دریافت نموده‌‌اند، مانند یکدیگر عمل کنند؛ تنها بر این اساس که این ویژگی‌‌های فرهنگی دریافت‌شده برای هر دو یکسان خواهد بود. در این‌صورت، زن بودن و مرد بودن بر دامنه‌‌ی وسیعی از خصلت‌‌های فرهنگی قابل تبدیل به هم مرد و هم زن دلالت دارد.

حال با سه سؤال در مواجهه با کتاب «نظریه‌‌های مردانگی با تأکید بر رویکردهای جامعه‌‌شناختی» روبه‌رو هستیم. اولین سؤال را می‌‌توان از این منظر طرح نمود که «آیا نظریه‌‌های مردانگی همان نظریه‌‌های زنانگی هستند؟»، «آیا می‌‌توان به رغم ادعا و تلاش نویسنده‌ی کتاب یا هریک از نظریه‌‌پردازان حوزه‌ی مردانگی، این مفهوم را در مقام ابژه به‌تمامی مورد بررسی قرار داد؟» و آخرین سؤال آنکه «آیا عنوان کتاب، کارکردهای مورد نظر نویسنده را در رویارویی با مخاطب برآورده می‌‌سازد؟»

در بحث از مردانگی، باید به تقابل‌‌های دوگانه‌‌ای توجه نمود که در نظریه‌‌ی هلن سیکسو مطرح شده است. در این نظریه، تقابل‌‌های دوگانه‌‌ی مرد/زن، روز/شب، خوب/بد و... در خدمت بازتولید برتری یک مفهوم نسبت به مفهوم دیگر (اغلب مفهوم دوم) و نیز اصل قرار دادن آن و فرع نشان دادن مفهوم دیگر است. بدین‌‌ترتیب، مفهوم زن، شب و بد در مقابل مرد، روز و خوب به «دیگری» تبدیل می‌‌شود؛ دیگری‌‌ای که در سایه‌ی مفهوم اول در موضع ضعف و کم‌ارزشی قرار می‌‌گیرد.

از این‌‌ رو، به نظر می‌‌رسد که بررسی نظریه‌‌های مختلف در مورد مفهوم مردانگی، در خدمت همان تقابل مردانگی/زنانگی است که برتری مردانه را اصل و انفعال و مغلوبیت زنانه را در فرع قرار داده است. از سوی دیگر، نظریه‌‌پردازی در حوزه‌ی مفاهیم جنسیت، اغلب در خدمت کارکردی به نام «بازگردانی از حاشیه به متن» است. در این کارکرد، مفاهیم، قومیت‌‌ها، ملیت‌‌ها و حتی جنسیت‌‌هایی مورد بررسی قرار می‌‌گیرند که سال‌‌ها و بعضاً قرن‌‌ها به حاشیه‌ی امر یا واقعیت اجتماعی رانده شده‌‌اند. بنابراین اغلب این نظریه‌‌ها، به‌عنوان بنیان‌‌‌‌های تئوری جنبش‌‌های عدالت‌خواهانه پذیرفته می‌‌شوند. در عین حال، باید توجه داشت که مفهوم مردانگی در تقابل با زنانگی بوده و نظریه‌‌های مردانگی روی دیگر سکه‌ی نظریه‌‌های زنانگی انگاشته می‌‌شوند‌‌. اگر بپذیریم که زنان در طول تاریخ جزء گروه‌‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده بودند، نظریه‌‌‌‌های زنانگی به معنای اعم و نظریه‌‌های فمینیستی به معنای اخص، برای به متن آوردن زنان و زنانگی آنان به وجود آمده‌‌اند. اما از آنجایی که بررسی زنانگیِ در حاشیه، بدون توجه به مردانگی در متن، امکان‌‌پذیر نبوده است، در اغلب این نظریه‌‌ها، این دو مفهوم در کنار یکدیگر و حتی در رابطه و تقابل با هم مورد بررسی قرار گرفته‌‌اند.

بدین‌‌ترتیب، هنگامی که نظریه‌‌های مربوط به جنسیت را با دوپار‌گی مردانگی/زنانگی مورد تحلیل قرار می‌دهیم و اتفاقاً در این بررسی ابتدا مردانگی را در اولویت می‌گذاریم (حال آن که می‌‌دانیم مردانگی در طول تاریخ در اولویت بررسی‌‌های جامعه‌‌شناختی، انسان‌‌شناختی، روان‌‌شناختی و... بوده است)، گویی تلاشی همه‌جانبه را برای بازتولید رابطه‌ی مردانگی/زنانگی و به تعبیر دیگر، خود/دیگری به‌منصه‌‌ی ظهور می‌‌گذاریم؛ هرچند که این تلاش در قالب بررسی و مرور به‌ظاهر بی‌‌طرفانه‌ی نظریه‌‌های مردانگی باشد.

به نظر می‌‌رسد به‌رغم آنکه به بیان نویسنده، بنا بر آن بوده که مطالعات مردانگی در خدمت مطالعه‌ی ‌مردان به‌عنوان ابژه‌‌ای مورد مطالعه باشد، این امر محقق نگردیده و مردانگی در متن به ابژه تبدیل نشده است. نام کتاب نیز مخاطب را به تأمل وامی‌‌دارد که حاصل آن دریافت حذف روی دیگر مردانگی، حتی در عنوان است. این در حالی است که استفاده از کلمه‌ی «جنسیت» در عنوان، می‌‌توانست ضمن شمول بخشیدن به کتاب، مانع از برداشتی سوگیرانه نسبت به آن شود.

بدون شک، تلاش ارزشمند نویسنده برای گردآوری نظریه‌‌ی مردانگی و رابطه آن با زنانگی را می‌‌توان نقطه‌ی قوت کتاب دانست. خلأ مجموعه‌‌ای نظری در حوزه‌ی جنسیت، می‌‌تواند کتاب را به یک منبع مهم در این حوزه تبدیل کند.

 

مشخصات کتاب:

نظریه‌های مردانگی با تأکید بر رویکردهای جامعه‌شناختی

علی یعقوبی

ناشر: پژواک
تعداد صفحات: 236 صفحه
قیمت: 12 هزار تومان

 

*دانشجوی دکترای مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس

نظر شما