شناسهٔ خبر: 22687 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

وزارت کتاب، نیاز اساسی امروز نشر کشور

مدیر انتشارات بین المللی گاج معتقد است در کشوری مثل ایران که رهبری فرهیخته‌ آن، خود به عنوان یک کتاب‌شناس و نویسنده‌ حرفه‌ای، به این میزان به امر کتاب و کتاب‌خوانی تأکید دارند و تقریباً در تمام نمایشگاه‌های کتاب شخصاً حضور پیدا می‌کنند و پیگیر فعالیت ناشران هستند و در کشوری که ۳۵۰۰ ناشر فعال در طول یکسال، ۷۰هزار عنوان کتاب را در شمارگان بیش از ۱۵۰میلیون نسخه با گردش مالی بالغ بر ۱۱۰۰ میلیارد تومان چاپ می‌کنند، ما باید وزارت کتاب و کتابخوانی داشته باشیم، نه اداره‌ کتاب و کتابخوانی!

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ انتشارات بین‌المللی گاج در سال ۱۳۸۱، فعالیت خود را در حوزه‌ی نشر آموزشی و با هدف ایجاد فرصت‌های برابر در آموزش آغاز کرد و در حال حاضر به عنوان پرتیراژ‌ترین ناشر کشور مشغول فعالیت است.
این انتشارات با نام ابوالفضل جوکار قهرودی، بنیانگذار آن، گره خورده است؛ گفت و گوی مهر را با او می خوانید:

اجازه بدهید بی مقدمه به اصل مطلب بپردازیم؛ اگر شما ناشر آموزشی نبودید، مثلاً ناشر کتاب‌های عمومی بودید، می‌توانستید سالیانه ۱۰میلیون جلد کتاب چاپ کنید؟

قطعاً‌ نه،  بازار نشر آموزشی با نشر در سایر حوزه‌ها کاملا متفاوت است، خرید کتاب‌های آموزشی برای یک دانش‌آموز یا دانشجو، یک ضرورت است ولی در مورد سایر کتاب‌ها این‌طور نیست، کلاً در دنیا کتاب‌های آموزشی از فروش خوبی برخوردارند.

در دنیا سایر کتاب‌ها نیز از فروش خوبی برخوردارند، چرا در ایران این‌گونه نیست؟

بله، درست است. این موضوع از دو منظر قابل بحث است؛ یکی اینکه اساساً سرانه مطالعه در کشور پایین است و کتاب در سبد نیازهای خانواده عمدتاً جایی ندارد که البته این بی‌علت نیست و دوم اینکه مسئولان فرهنگی در کشور ضعیف عمل می‌کنند. اینکه مردم کتاب نمی‌خرند، دلایل زیادی دارد. اول اینکه؛ قیمت کتاب در ایران به نسبت درآمد متوسط هر ایرانی گران است، هرچند نسبت به سایر کشورها  ارزان است و گاهاً در کتاب‌های هم حجم و مشابه، تا یک‌سوم قیمت است. دوم اینکه؛ کتاب در دسترس مردم نیست. شما امروز در یک خیابان به طول ۵۰۰ متر، حداقل ۵ سوپرمارکت ۱۰۰ متر مربعی و ۲ بانک ۲۰۰ مترمربعی می‌‌بینید، ولی ممکن است در یک محلّه، یک کتاب‌فروشی ۳۰ مترمربعی هم نبینید و اگر هم وجود داشته باشد، آنقدر مساحتش کم است که کتاب مورد نظر شما را ندارد و مجبورید برای تهیه‌ی کتاب به خیابان انقلاب یا کریم‌خان مراجعه کنید. به عبارت دیگر، مهم‌ترین مشکل نشر کشور، توزیع و ویترین کتاب است.

اگر کتاب در دسترس باشد، مردم کتاب می‌خرند. شما ازدحام مردم در نمایشگاه کتاب را ببینید، در دنیا بی‌نظیر است.  من یک روز به یکی از مسئولان وزارت ارشاد که از شلوغی نمایشگاه کتاب لذت می‌برد، عرض کردم آقا! اینکه نمایشگاه کتاب شلوغ است، یک پیام دارد و آن اینکه ما و شما نیاز مخاطب را در طول سال برآورده نکرده‌ایم و این جمعیت چاره‌ای جز مراجعه به اینجا را ندارند و دیگر نام این مجموعه، نمایشگاه کتاب نیست بلکه فروشگاه بزرگ کتاب است.

در دنیا نمایشگاه‌های کتاب حداکثر به مدت ۵ روز برگزار می‌شوند و ناشران از سراسر دنیا چند نسخه از تازه‌های تألیف و نشر خود را برای عرضه و فروش کپی‌رایت به سایر ناشران و نه خوانندگان می‌آورند و فقط روز آخر، آن هم در چند ساعات پایانی نمایشگاه مردم عادی اجازه خرید این آثار را دارند اما در ایران نمایشگاه کتاب، همه‌ساله در اردیبهشت‌ماه به مدت ۱۱ روز برگزار می‌شود و به جز روز اول که صرفاً ناشران و اهل قلم اجازه تردد دارند، در ۱۰ روز دیگر جای سوزن انداختن نیست. البته این موضوع نه‌تنها ضعف نیست، بلکه خوب هم هست ولی «نمایشگاه کتاب نیست».

نمایشگاه کتاب کارکرد خودش را دارد و به اقتصاد نشر خصوصاً در عرصه‌های بین‌المللی کمک زیادی می‌کند. پیشنهاد می‌شود، یک نمایشگاه کتاب به سبک نمایشگاه‌های کتاب مطرح دنیا در ایران راه‌اندازی شود. اگر تعداد کتاب‌فروشی‌های خوب و بزرگ که مردم قبل از انتخاب کتاب بتوانند آن را ببینند، ورق بزنند و چند جمله‌ای را بخوانند، در کشور زیاد باشد، هم مشکل کاهش شمارگان کتاب حل می‌شود و هم‌ سطح آگاهی جامعه بالا می‌رود.

جالب است بدانید که تعداد ناشران در ایران بیشتر از تعداد کتابفروشان است! طبق آمار وزارت ارشاد تا پایان سال ۹۲ حدوداً ۱۱۰۰۰ ناشر اسمی داریم، یعنی این تعداد مجوز نشر صادر شده است و از این تعداد حدوداً ۳۵۰۰ ناشر فعال داریم، در حالی که تعداد کل کتاب‌فروشی‌ها ‌و لوازم‌التحریر فروشی‌هایی که کتاب هم عرضه می‌کنند در سراسر  کشور، حداکثر ۲۵۰۰ مرکز است.

نکته سوم اینکه، اطلاع‌رسانی در حوزه‌ کتاب ضعیف است، به عبارت دیگر هزینه‌ تبلیغات در ایران بالاست و برای یک ناشر توجیه ندارد که کتاب‌های خود را از طریق صداوسیما، جراید و تبلیغات محیطی سطح شهر معرفی کند. البته در سال‌های اخیر برای تبلیغ کتاب،‌ تخفیف‌هایی قائل شده‌اند ولی به هیچ‌ عنوان کافی نیست. بنابراین مخاطب از وجود کتاب‌های خوب، بی‌اطلاع است.

نکته‌ چهارم، نبود اهتمام مسئولان کشوری به امر ترویج کتاب و کتابخوانی در مردم یا حداقل مجموعه تحت مسئولیت خود است. به نظر می‌رسد، این موضوع آنقدر اهمیت داشته باشد که در قالب‌های کاملاً مشخص از طریق هیأت دولت مورد پیگیری قرار گیرد.  نکته‌ پنجم که خیلی جالب است، کاهش شدید اعتبارات حوزه‌ نشر کشور است! اعتبارات حوزه‌ نشر کشور در پایان سال ۸۵ بالغ بر ۹۰ میلیارد تومان بوده است.

با گذشت سال‌ها و با وجود توسعه‌ فعالیت‌ها و افزایش تورم‌های آنچنانی، این اعتبارات در پایان سال ۹۲ به ۶۰ میلیارد تومان کاهش یافته است! با بررسی ظاهری این موضوع به راحتی می‌توان مظلومیت و محرومیت موضوع نشر را در کشور دریافت.

این در حالی است که اعتبار حوزه‌ چاپ هنوز به ۵ میلیارد تومان هم نرسیده است! در چارت سازمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئولیت حوزه‌ نشر تحت عنوان مدیرکل کتاب و کتاب‌خوانی زیرمجموعه معاونت فرهنگی است، یعنی در این وزارتخانه ابتدا شخص وزیر، سپس معاون فرهنگی و در آخر مدیرکل کتاب و کتاب‌خوانی به صورت مستقیم عهده‌دار این مهم هستند.

به نظر من در کشوری مثل ایران که رهبری فرهیخته‌ آن، خود به عنوان یک کتاب‌شناس و نویسنده‌ حرفه‌ای، به این میزان به امر کتاب و کتاب‌خوانی تأکید دارند و تقریباً در تمام نمایشگاه‌های کتاب شخصاً حضور پیدا می‌کنند و پیگیر فعالیت ناشران هستند و در کشوری که  ۳۵۰۰ ناشر فعال در طول یکسال، ۷۰هزار عنوان کتاب را در شمارگان بیش از ۱۵۰میلیون نسخه با گردش مالی بالغ بر ۱۱۰۰ میلیارد تومان چاپ می‌کنند، ما باید وزارت کتاب و کتابخوانی داشته باشیم، نه اداره‌ کتاب و کتابخوانی و یا حداقل معاونت کتاب و کتابخوانی آن هم با بودجه‌ حداقلی ۳۰۰ میلیارد تومان آن وقت می‌توان شمارگان کتاب را در ۲ و حتی ۳ ضرب کرد.

این در حالی است که گردش مالی کتاب در پایان سال ۹۲، بیش از هزار میلیارد تومان بوده است و بودجه و یارانه‌ی کتاب در پایان سال ۹۲ شصت میلیارد تومان! قطعاًً پیشنهاد این نیست که بودجه‌ی سینما کاهش یابد ولی می‌توان انتظار داشت که بودجه‌ی کتاب حداقل یک رشد ۵۰۰ درصدی داشته باشد.

به یاد دارم که چند سال پیش، صداوسیما برای حمایت از سینما، آگهی تلویزیونی برخی از فیلم‌ها را رایگان پخش می‌کرد. من به همراه چند نفر از ناشران که از این موضوع باخبر بودیم، به یکی از مدیران بازرگانی صدا و سیما مراجعه کردیم. ضمن تشکر از این اقدام مثبت، خواستار اجرای این موضوع برای معرفی کتاب‌های غیردرسی شدیم. ایشان فرمودند که امکانپذیر نیست و چون کار سینما یک کار فرهنگی است، این اقدام را کرده‌ایم.گفتم:« چشم ما روشن، از کی تا حالا تولید کتاب یک کار غیرفرهنگی است؟!»

آیا تا به حال این مسایل را با مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح کرده‌اید؟

بله، در اسفندماه سال ۹۲ دیداری با جناب آقای دکتر جنتی وزیر محترم فرهنگ داشتم و مطالب خود را بیان کردم و ایشان نیز استقبال کردند و فرمودند پیشنهادهای خود را به صورت مکتوب و مبسوط به من ارائه دهید و در فروردین‌ماه سال جاری طی یک نامه‌ی ۱۲ صفحه‌ای، ۴۹ مورد از مسائل و مشکلات حوزه‌ی چاپ و نشر را که به ذهنم می‌رسید برای‌شان مکتوب و ارسال کردم.

آیا اقدامی انجام داده‌اند؟

خبر ندارم؛ البته این مسائل کار چند ماه و یکسال نیستند، خیلی از این مطالب زیربنایی است ولی باید از یک جا با برنامه‌ریزی بلندمدت و مدیریت جهادی شروع شوند. کار فرهنگی دشواری‌ها و ملاحظات خاص خودش را دارد.

به نظر شما آیا معلّمان در جایگاه واقعی خود از نظر منزلت و رفاه اجتماعی قرار دارند؟ و یک معلم به چه میزان می‌تواند در تربیت نیروی انسانی کارآمد مفید باشد؟

معلمی، شغل شریفی است و اگر معلم به کارش علاقه‌مند باشد و به اجبار وارد این حوزه نشده باشد، می‌تواند در سرنوشت دانش‌آموزان تأثیر زیادی بگذارد. اما مسائل مالی هم خیلی مهم هستند. متأسفانه دولت‌ها و وزرای آموزش‌وپرورش در طول این ۲۰ سال که من به یاد دارم، هیچ‌ حرکت قابل توجهی انجام نداده‌اند. شما، امثال من را نمی‌توانید ملاک قرار دهید؛ دبیران کنکور، درآمدهای ویژه‌ای دارند و یک استثنا به حساب می‌آیند و درصد این دبیران در سراسر کشور به یک درصد هم نمی‌رسد و ۹۹ درصد دیگر در شرایط مطلوبی نیستند و یک معلّم با دغدغه‌های اقتصادی نمی‌تواند با آرامش و مطالعه‌ قبلی در کلاس درس حاضر شود و به مسائل درسی، روحی و شخصیتی دانش‌آموزان بپردازد.

متأسفانه در ایران دولت‌ها از این موضوع غافلند و نتایج مخرب آن تا نسل‌ها باقی می‌ماند. در تمام کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه‌ دنیا، حقوق و مزایای معلم در بالاترین جایگاه قرار دارد، در کشور ما امروز اگر حقوق و مزایای پرسنل وزارت نفت پانصد هزار تومان اضافه شود، اتفاقی نمی‌افتد و هیچ‌کس خبردار نمی‌شود ولی کافی‌ است ساعت ۱۴ یک روزی حقوق معلمان پنجاه هزار تومان اضافه شود، اخبار ساعت ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۰:۳۰، ۲۱، ۲۲، ۲۲:۳۰ و ۲۴ مرتباً در صدر اخبار اعلام می‌کنند و شبکه‌ خبر هم هر  ۳۰ دقیقه یک بار علاوه بر اعلام به مدت ۲ روز هم زیرنویس می‌کند!!! تازه فردای همان روز تمام نشریه‌ها می‌نویسند! اعتراض هم که کنی، می‌گویند یک میلیون معلّم داریم، جمعیت شما زیاد است! همین افزایش کوچک می‌دانید چقدر می‌شود؟! غافل از اینکه این یک میلیون معلّم و کادر آموزشی قرار است در طول یک سال ۱۳میلیون دانش‌آموز  را  از ساعت ۷ صبح تا ۳ بعدازظهر و در مدارس ۲ نوبته تا ساعت ۲۰ مدیریت کند و به آن‏ها هم علم یاد بدهند، هم ادب و هم در این دنیای پیشرفته، مسائل مدیریتی، شخصیتی، اخلاقی، عاطفی و ...  و مگر نه اینکه سن یادگیری و فرم‌پذیری شخصیتی و روحی یک فرد همین سنین کودکی و نوجوانی است؟

البته من معتقدم نام آموزش‌‌وپرورش باید به پرورش و آموزش تغییر کند، چرا که ابتدا باید پرورش یافت و سپس آموزش دید. در قرآن هم، در ابتدای سوره‏ جمعه، داریم: «هُوَالَّذی بَعَثَ فِی‌الاُمّیینَ رَسولاً مِنْهُمْ یَتْلوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ و یُعَلِّمَهُمْ‌الکِتابَ وَالحِکْمَه وَ اِنْ کانوا مِنْ قَبْلَ لَفی ضَلالٍ مُبینْ».

اگر وزیر آموزش و پرورش بودید، به ‏طور متوسط به معلمان چقدر حقوق می‏‌دادید؟

امروز درآمد یک بازیکن لیگ‌برتر در یک تیم شهرستانی با مدرک تحصیلی دیپلم برای یک فصل بازی، معادل ۳۰ سال حقوق یک معلم با مدرک تحصیلی لیسانس است!!!

به اعتقاد من، حقوق یک معلم برای سال ۱۳۹۳ باید حداقل ۳ میلیون تومان باشد. این در حالی است که در حال حاضر حقوق یک معلم حتی به یک میلیون و پانصد هزارتومان هم نمی‌رسد. شاید اگر امروز مسئولان وقت و متصدیان بودجه‌ کشور و وزارتخانه، این مطلب را بخوانند، با خود بگویند فلانی عدد و رقم نمی‌شناسد یا از بودجه خبر ندارد اما به واقع من برای این موضوع طرح عملی دارم که اگر مجالش بود، مطرح می‌کنم.  اولین قدم در این راه، تشکیل معاونت اقتصادی در وزارتخانه است.

شما که با این مشکلات مواجه نبوده‌اید و درد کشیده‌ این موضوعات نیستید، پس چرا به این مسائل می‌پردازید؟

عرض کردم درآمد من و امثال من ملاک قضاوت در حوزه‌ آموزش نیست. در روزگار ما استفاده از کلاس‌های کنکور، یک ضرورت بوده و هست و تعداد دبیران حرفه‌ای کنکور محدود هستند و درآمد این دبیران خاص است اما معلم کلاس اول دبستان چه کند؟! همان معلمی که به من و شما خواندن و نوشتن آموخته، امروزه روزگارش چگونه است؟! درآمد بازنشستگی‌اش چقدر است؟! آیا کسی حال این افراد را می‌پرسد؟! اگر من و امثال من این موضوعات را مطرح نکنیم، چه کسانی باید به این موضوعات بپردازند؟! اگر خود فرهنگیان به این موضوعات نپردازند و ارایه طریق نکنند، آن وقت سیاستمدارانی از بیرون بدون اطلاع از وضعیت این حوزه برای این قشر تعیین تکلیف می‌کنند و نتیجه‌اش همین می‌شود که می‌بینیم!!

وضعیت بخش چاپ و چا‏پخانه ‏داری در ایران را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

چاپخانه‌ها در ایران در مجموع وضعیت مطلوبی ندارند و البته به جز مواردی محدود سرمایه‌گذاری‌های کلان در این حوزه صورت نپذیرفته است و متأسفانه اکثر کارهای کلان چاپی در خارج از ایران انجام می‌شوندکه این موضوع دو دلیل عمده دارد؛ اول اینکه هزینه‌ تمام‌شده‌ کارهای چاپی در ایران نسبت به برخی از کشورها بالاست. دوم اینکه به دلیل فرسوده بودن ماشین‌الات چاپ، کیفیت محصولات چاپی در ایران ضعیف است.

طبق اعلام مدیرکل دفتر امور چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ۹ماه گذشته بیش از ۶۰۰ هزار تن محصولات چاپی به ارزش حدود هفت میلیارد دلار از خارج وارد کشور شده است و این موضوع جای تأمل دارد.

آموزش‌وپرورش همواره منتقد جدّی کتاب‌های آموزشی و کمک‌آموزشی بوده است. به نظر شما این نقد به حوزه‌ کتاب‌های آموزشی وارد است؟

برداشت شما درست نیست. سازمان تألیف کتب درسی آموزش‌وپرورش، منتقد ناشرانی است که به تولید کتاب‌های حل‌المسائل مشغولند و این نقد کاملاً به جا و درست است. در حقیقت تولید این کتاب‌ها، دانش‌آموزان را از فکر کردن باز می‌دارد و آنها را تنبل می‌کند و اساساً این کتاب‌ها آموزشی نیستند. ولی به حوزه کتاب‌های آموزشی نه‌تنها نقدی ندارد بلکه از آنها حمایت نیز می‌کند. در طول این چند سال، ده‌ها جلد از کتاب‌های گاج منتخب جشنواره رشد آموزش‌وپرورش شده‌اند. از سوی دیگر خود آموزش‌وپرورش در انتشارات مدرسه به تولید کتاب‌های آموزشی و کمک‌آموزشی مشغول است و با ناشران بخش خصوصی رقابت می‌کند.

اگر کنکور به طور کامل حذف شود، گاج هم ضعیف می‌شود؟

خوشبختانه در سال‌‌های اخیر کنکور از تب و تاب افتاده است و دانش‌آموزان دیگر استرس سال‌های گذشته را ندارند به‌دلیل آنکه ظرفیت پذیرش دانشجو در رشته‌های مختلف تقریباً برابر با تعداد داوطلبان کنکور است و رقابت فقط در رشته‌‌های خاص و دانشگاه‌های خاص است و این موضوع برای همیشه خواهد بود. در تمام دنیا نیز دانشگاه‌های خاص و رشته‌های خاص متعلق به افراد سخت‌کوش هستند. کم‌رنگ شدن کنکور تأثیری بر فعالیت ما ندارد، چرا که عمده کتاب‌های گاج، کتاب‌های غیرتستی و غیرکنکوری است و گاج از مقطع پیش‌دبستانی تا کارشناسی‌ارشد کتاب دارد.

نظر شما