شناسهٔ خبر: 21707 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بررسی تفاوت تلقی هنر متعهد در غرب و شرق فرهنگی؛

تلقی روزگار ما از ادبیات و هنر متعهد

هنر فصل مشترک همه‌ی کسانی که به ادبیات متعهد قائل می‌باشند این است که هنر و ادبیات می‌بایست وجدان بیدار جامعه باشد؛ چراکه زبان هنری و ادبی در سایه‌ی مصونیت نسبی شناخته‌شده‌ای که دارد این قدرت را داراست که عریان‌تر بر تارک زشتی‌های جامعه تاخته و از ساحت آزادی، عدالت و خیر و نیکی دفاع نماید.

فرهنگ امروز/محمد توحيدي چافي: تعهد در ادبیات و هنر و یا هنر و ادبیات متعهد یکی از گریزپاترین واژه­ هایی است که انسان مدرن و روشن‌فکران و فرهیختگان قرون اخیر را به چالش کشیده است. این واژه در گریزپایی و پارادکس و گیج‌کنندگی به واژه‌ی آزادی پهلو می ­زند و به همان اندازه در طول 200 سال اخیر مورد استفاده و یا سوءاستفاده قرار گرفته است. این سخن به این معناست که واژه‌ی هنر و ادبیات متعهد نیز چون آزادی بیش از دیگر واژه­‌ها در قرن اخیر مورد بهتان قرار گرفته است به گونه‌ای که هم روشن‌فکران و هم روشن‌فکرستیزان را به پیش‌داوری و قضاوت زودهنگام واداشته است. آنچه نگارنده را بر آن داشته که چند سطری و لحظاتی را به این واژه بپردازد این است که قضاوت زودهنگام و این مصادره ‌به ‌مطلوب در ایران که ادبیات این واژه و اصطلاح را وام‌دار غرب است با سوء‌تفاهمات افزون­‌تری همراه کرده است.

 

پرسش‌­های اساسی

همیشه این پرسش اساسی در میان اندیشمندان و مردم هنرمند و ادیب مطرح است که هنرمند و ادیب در مقابل چه چیز باید متعهد باشند؟ آیا اصالت تعهد هنرمند با ارزش­‌های بشري است يا تعهد هنرمند در برابر ارزش‌های ملی و وطنی و محلی معنا پيدا می‌کند و اساساً آیا تعهد هنرمند بسته به ارزش­‌های ملی و وطنی مانع تعهد وی به آموزه‌های بین‌المللی و بشری است؟ آیا انسان هنرمند در مقابل دین و معنویت و آموزه‌­های اخلاقی متعهد است و یا چنان‌كه پیروان مکتب هنر برای هنر (پارناسيزم) می­‌اندیشند هنرمند جز در برابر هنر مسئول پاسخ­گویی به هیچ‌چیز دیگری نیست و می‌­تواند خود را فارغ از هرگونه مسئولیت و پاسخ‌گویی تصور نماید؟ آیا در مقام عمل می­‌توان اثری هنری خلق کرد که هیچ پیام معنوی، مادی و یا اجتماعی نداشته باشد؟ پرسش اساسی دیگری که مطرح می­‌شود این است که آیا هنرمند متعهد حتماً بایست همیشه در مقابل دولت‌ها حالت پرخاش‌جویی داشته باشد؟ و اینکه آیا حمایت از تصمیم‌سازی‌های درست یک حکومت، هنرمند را از دایره‌ی هنر متعهد خارج می‌کند!؟

 

ادبیات و تاریخچه‌ی هنر و ادبیات متعهد

بسیاری از پژوهندگان پیدایش ادبیات متعهد را به اروپا و به قرن هجدهم میلادی نسبت می‌دهند و بر این باورند که نوعی مبارزه‌ی پیدا و پنهانی علیه حکومت‌های مستبد در اروپای قرن هیجدهم و پس از آن ظهور کرده و در سال‌های پس از آن همه‌ی جهان را فرا گرفته است. این اندیشه‌ی هنر و شعر اعتراضي ایران و آثار نویسندگان ایرانی دوران مشروطه‌خواهی را منبعث از همین جریان قلمداد می­‌کنند.[1] این عقیده بر آن است که بزرگاني چون ویکتور هوگو، ولتر، ژان‌پل سارتر، سدار سنگور شاعر سیاه‌پوست فرانسوی‌زبان و امیل زولا را از بینان‌گذاران این نوع ادبیات اعتراضی معرفی می­‌نماید. بر اساس این تفکر، بن‌مایه­‌های اعتراضی مستتر در هنر این نویسندگان عبارت بودند از: استقلال‌طلبی، مبارزه علیه استعمار، استثمار و استبداد، برپایی عدالت، ستایش از آزادی، حمایت از بینوایان، مبارزه با گرسنگی (پیرمرد و دریا، اثر ارنست همینگوی) و در کل گنجاندن مضامین اجتماعی، سیاست و عدالت‌جویانه در ادبیات و هنر آن روزگار بود.

این تعریف از هنر و ادبیات متعهد بعدها در سراسر اروپا و آمریکا و در سال‌های نزدیک‌تر به شرق و علی‌الخصوص به ایران و عثمانی و جهان اسلام نیز کشیده شد و منشأ تغییرات شگرف و تأثیرگذاری در سرنوشت بشری گردید. همراهی هنرمند، شاعر و اندیشمند با تحولات سیاسی جهان که از قرن هیجدهم آغاز شد گاه باعث قرار گرفتن آن‌ها در کنار انقلابیون و گاهی نیز موجب همراهی به ناچار و ناگزیر آن‌ها و یا تأیید غیرمستقیم آن‌ها از برخی از فرمانروایان مالیخولیایی و فاشیست اروپا و دیگر نقاط جهان نیز گرديد. تأثیر تفکرات کنت گوبنیودر هیتلر و نقش اندیشه­‌های هایدگر در حزب نازی آلمان بر کسی پوشیده نیست.

 

یادآوری

برشمردن تاریخچه‌ای که در بالا ذکر شد نباید هیچ‌گاه به این معنا باشد که ما آنچه که در تاریخچه‌ی ادبیات متعهد و سرآغاز آن پیش از این ذکر شده را پذیرفته و هنر و ادبیات متعهد را به همین زمان یادشده تقلیل داده‌­­ایم. کلیه‌ی آنچه ذکر شد تنها به بیان تاریخچه‌ی ادبیات متعهد به معنی جدید آن است و آنچه تاکنون توسط پژوهندگان رصد گردیده است وگرنه ادبیات ایران در جهان مملو از مبارزه‌ی پیگیر شاعران، عالمان و اندیشمندانی است که از ستایش حاکمان جور دوری جسته و آشکار و نهان از مدح و تأیید شاهان مستبد و ستمکار برائت جسته‌­اند.

در ادبیات ایران زمین در کنار شاعران مدح‌پردازی که به تأیید ستمکاری شاهان می‌­پرداختند و هفت‌اختر فلک را زیر پای آنان می‌­نهادند، کم نبودند شاعرانی که بر این رسم زشت حمله می­‌کردند و آنان را به تعهد در برابر دانایی دعوت می­‌کردند، چنانچه ناصر خسرو می­‌سراید:

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را                                  برون کن ز سر باد خیره‌سری را

صفت چند گویی به شمشاد و لاله                             رخ چون مه و زلفک عنبری را

به علم و به گوهر کند مدحت آن را                           که مایه است مر جهل و بدگوهری را

پسنده است با زهد عمار و بوذر                                کند مدح محمود مر عنصری را

من آنم که در پای خوکان نریزم                              مر این قیمتی در لفظ دری را

همچنین کم نیست نکته­‌ها و حملات نیش‌­دار شاعرانی همچون انوری، سعدی، حافظ، صائب، کلیم، ایرج‌میرزا، عشقی، ملک‌الشعرای بهار و بسیاری از شاعران متعهد ایران و بسیاری از نویسندگان دوران مبارزه برای مشروطیت را که آشکار و نهان ستم شاهان و نبود عدالت و ریزه‌خواری برخی شاعران بی­تعهد به ارزش‌­های اخلاقی و عدم تأیید فرمانروایان جور را به وجدان بشری یادآور شده‌اند.

 

یک تعریف کلی از هنر و ادبیات متعهد

بر اساس آنچه تاکنون برشمردیم هنرمند متعهد در دیدگاه کسانی که به تعهد هنر هنرمند معتقد می‌باشند این است که هنرمند نه تنها نباید به سرنوشت جامعه­‌ی بشری بی­‌اعتنا باشد، بلکه می­‌بایست هنر خود را در مسیر پیشبرد و ترقی جامعه‌ی بشری قرار دهد. بر اساس این عقیده متعهد بودن لزوماً به معنای پایبند بودن به عقیده‌ی سیاسی خاص و دفاع از آن نیست. بر اساس این تلقی هنرمند متعهد باید همچون وجدان بیدار جامعه[2] در خدمت آگاهی‌رسانی به ذهن­‌های خواب‌آلود و غبارگرفته قرار گیرد، ذهن‌­هایی که در اثر تکرار روزگار چشم بر حقایق پیروان خود بسته‌اند و یا با سکوت و ترس از عواقب و هراس از فقدان منتهی به تعهد هنری خود پشت‌پا زده­‌اند.

ژان‌پل سارتر که از هواداران قدیمی این اعتقاد بود، نویسنده را همچون همه‌ی انسان‌های دیگر مسئول عمل خود می‌­داند و می­‌گوید که عمل هر انسان دیگری باید در راستای تغییر در جامعه‌ی خود باشد، در وهله‌ی اول از طریق آگاه بودن و در مراحل بعدی با آگاه کردن افراد جامعه در دفاع از آزادی و حقیقت. طرف‌داران جدی هنر متعهد معتقدند که هنر متعهد به این معنا در مقابل مکتب پارناسیزم یا اصالت هنر و یا هنر برای هنر قرار دارد. منتقدان به پارناسیزم این انتقاد را به مکتب اصالت هنر وارد می­‌کنند که این تفکر به نام هنر از به تصویر کشیدن صحنه‌های عریان به بهانه‌ی صداقت هنری در فیلم و نقاشی ابایی ندارد و به نام هنر به ترویج ابتذال دامن می‌زنند. به لحاظ معنایی نیز معتقدان به هنر متعهد بر این باورند که عدم تعهد در آثار هنری موجب در غلتیدن این هنرمندان و مخاطبان آن‌ها در گرداب بی‌هویتی، سردرگمی و ازخودبیگانگی می­‌شوند. معتقدان به تعهد هنری، معتقدان به اصالت هنر را متهم می­‌کنند که پارناسیزم به جای اینکه دغدغه‌ی اخلاق و رشد جوامع بشری را داشته باشند، دغدغه‌ی جذب مخاطب برای آثار هنری خود و در نتیجه کسب منافع مادی و گذرا را دارند و از این راه اخلاق را در مخاطبان ساده‌ی خود به گرداب تباهی می­‌کشانند.

 

 

تفاوت تلقی هنر متعهد در غرب و شرق فرهنگی

اگرچه تعریف جدید از ادبیات متعهد برخاسته از اروپا و غرب است، اما این اصطلاح مانند بسیاری از واژه­‌های وارد شده به شرق همانند آزادی، حقوق زن و انسان‌ها بیشتر از آنکه یک مشترک معنایی باشد تنها در لفظ با هم اشتراک دارند. به تعبیر کامو، کلمه­‌های آزادی و برابری را هم بر سر زندان‌­ها می­‌نویسند و هم بر معابد بازرگانی. همگام با آشنایی ایرانیان با رشد آزادی و عدالت، پیشرفت صنعتی و رفاهی در غرب، همگام با اندیشمندان و روشن‌فکران ایرانی و نیز برخی از روحانیون که کوشیدند میان تلقی اروپایی‌­ها از آزادی، حقوق انسان‌ها، عدالت و بایسته­­‌های حکومت پارلمانی و مشروطه و جمهوری­‌خواهی با فرهنگ ایرانی و اسلامی نزدیکی و همزادپنداری نمایند، شاعران و هنرمندان آزادی‌خواه ایرانی نیز به صف چنین تلاشگرانی پیوستند. همان‌گونه که شعر و ادبیات در اروپا و آمریکا به کمک آزادی‌خواهی پیوست در ایران نیز ادبیات و هنر مجبور به چنین نقش‌آفريني‌ای گردید.

 نکته­‌ای که معمولاً همه‌ی ما را به اشتباه می­‌اندازد این است که همواره بین خاستگاه ادبیات و هنر متعهد و نیز خاستگاه ادبیات موضوع و اصطلاح به اشتباه می‌افتیم. درست است که ادبیات موضوع در قرن هجدهم در اروپا پیدا شده است، اما هنر متعهد از همان روزگاری که هنر پا به عرصه‌ی گیتی گذاشت و هنرمندی به قصد تقویت ارزش­‌های مادی و معنوی جامعه و محیط پیرامونش دست به قلم شد، پا به عرصه‌ی وجود گذاشته بود، اتفاقی که در مورد هنر غیرمتعهد و آنچه پیروان مکتب پارناسیزم به آن معتقدند نیز می­‌تواند صادق باشد.

هنر و ادبیات متعهد را اگر بخواهیم معنوی بخوانیم که هنرش دغدغه‌ی رشد و ترقی ارزش‌های جامعه‌اش را متجلی می­‌نماید آن‌وقت رد پایش را می­‌توانیم در جای جای آثار ادبی و هنر تعلیمی ایران و جهان رصد نماییم. ادبیات ایران و جهان سرشار از بن‌مایه­‌های تعلیمی، تربیتی است که در قالب شعر و نثر و داستان‌های به‌اصطلاح پندآموز تجلی یافته است. کلیله و دمنه، گلستان و بوستان سعدی، کیمیای سعادت، سیاست‌نامه، مثنوی معنوی، شاهکارهای ادب فارسی و نویسندگان و شاعران توانمندی همچون حافظ، عطار، مولوی، انوری، مسعود سعد سلمان، سنایی، رودکی، فردوسی و دیگران همگی دغدغه­های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عدالت‌خواهانه و نیز عقاید دینی و معنوی خود را در قالب «وجدان‌­هایی بیدار» فریاد زده­اند، همان‌گونه که بسیاری دیگر نیز برای شهرت و کسب منافع مادی و یا لذت هنری به ادبیات و هنر جهان خدمت کرده و چه بسیار شاهکارهایی نیز در همین عرصه­‌ها خلق کرده‌­اند.

هنر و ادبیات متعهد در جوامع و تفکرات مختلف معانی مختلفی پیدا می‌­کند، همچنان‌که تلقی آزادی میان اندیشه و سکولار و در اندیشه‌ی­ معنویت‌گرای دینی متفاوت است و همچنان‌که انسان و حقوق انسانی و کرامت اخلاقی و حقوق بشری در اندیشه­‌ی غرب فرهنگی و شرق فرهنگی و نیز در اندیشه‌ی مسلمان و غیرمسلمان و سایر ادیان دارای تفاوت‌های اساسی است.

فصل مشترک همه‌ی کسانی که به ادبیات متعهد قائل می‌­باشند این است که هنر و ادبیات می­‌بایست وجدان بیدار جامعه باشد؛ چراکه زبان هنری و ادبی در سایه‌ی مصونیت نسبی شناخته‌شده­‌ای که دارد این قدرت را داراست که عریان­‌تر بر تارک زشتی­‌های جامعه  تاخته و از ساحت آزادی، عدالت و خیر و نیکی دفاع نماید. اما طبیعی است که تلقی مکاتب گوناگون فکری و نیز فرهنگ­‌های مختلف و نیز ادیان با یکدیگر دارای تفاوت باشد، همچنان‌که تلقی شرق و غرب فرهنگی از آزادی و سایر دستاوردهای بشری تفاوت دارد.

از دیدگاه هنرمند دینی، هنر متعهد، هنر متعالی است که در خدمت جامعه‌ی انسانی قرار می­‌گیرد تا وی را به کمال رهنمون و به قرب الهی نزدیک نماید. این اندیشه همان است که ادیان آسمانی در پی ترویج آن بوده و با فلسفه و هدف زندگی از دیدگاه اسلام سازگار است. از دیدگاه اسلام تعهد در هنر به این معناست که هنرمند باید به تعالیم آسمانی پایبند باشد به گونه‌ای که در خدمت تربیت و تهذیب اخلاق باشد همچنان‌که ادیان آسمانی به دنبال آن هستند. در عرفان اسلامی نیز هنر متعهد هنری است که جلوه‌ی جمال و جلال الهی باشد، نه آن‌چنان که پیروان مکتب هنر برای هنر می‌­پندارند وسیله‌­ای برای گذراندن وقت و تفریح و یا در اصطلاح اسلامی لهو و لعب! باشد.

این نگاه به هنر متعهد بازتولید اصطلاح هنر متعهد به معنایی که در قرن هیجدهم مطرح بوده، می‌باشد و چنانچه برخی اندیشمندان هنر متعهد با صبغه‌ی ديني برمی‌شمارند تنها یک مشترک لفظی است. معتقدان به هنر متعهد اسلامی در شرق و ایران نگاه اولیه به هنر را بازتقلید هنر غرب پنداشته و چنین نگاهی به هنر متعهد را ناشی از خودبیگانگی نظریه‌پردازان و یا هنرمندان این عرصه می‌­پندارند.

 

سخن پایانی

هنر و ادبیات متعهد را به برهه­ای از تاریخ اروپا نسبت می­دهند که با جدالی سمبولیک از سوی برخی از هنرمندان که به مفاهیمی چون فقر، استبداد، جهل و خرافه معترض بودند و کوشیدند در آثار خود عامدانه و مسئولانه به عوامل این شوربختی­‌ها حمله کرده و در ستایش آزادی، عدالت و دانایی‌محوری داد سخن بدهند. این مفهوم از خاستگاه خود مهاجرت کرد و دست‌مایه‌ی بسیاری از انقلاب‌های جهان در شرق و غرب گردید. با مهاجرت این اصطلاح مفاهیم آن نیز دچار دگردیسی شد و گاه از یک مفهوم جهاني به یک مفهوم محدودتر برای حمایت از یک مکتب تبدیل گردید، به گونه‌اي که از نظر این مکاتب، تعهد در هنر مساوي با مسئول بودن در برابر ارزش‌های انقلابی و یا ایدئولوژیکی قلمداد شد که نمونه‌ی بارز آن را می‌‌توان در انقلاب کمونیستی در شوروی و بعدها در سایر نقاط جهان رصد کرد. درحالی‌که بسیاری از هنرمندان همان روزگار نیز انحراف و استبداد موجود در این مکاتب و انقلاب‌ها را برنتابیدند و گاه ادبیات و هنر متعهد را آنی می‌دانستند که به طرف‌داری از حقیقت برخیزند.

 بنابراین، می‌بینیم مفهوم ادبیات متعهد در مکاتب و ایدئولوژی‌های گوناگون همراه با دگردیسی حقیقت در بینش اندیشمندان و هنرمندان آن تفاوت اساسی پیدا می‌کند به گونه‌ای که هنر و ادبیات متعهد و مسئول، گاه از یک مفهوم جهان‌شمول به یک مفهوم وطنی و آرمان‌های یک ملت خاص تغییر می‌یابد. به نگاهی دیگر، تعهد یک هنرمند مسلمان در آفرینش‌های هنری و ادبی با ادبیات و هنر متعهد از دیدگاه یک غربی می‌تواند دارای تفاوت اساسی باشد. با این وجود گرایش به حقیقت و دفاع از آن و نیز تعهد به ارزش‌ها و باورهای معنوی و انسانی و به چالش کشیدن ظلم و ایستادن در کنار مظلوم، مبارزه با فقر و بی‌عدالتی، خرافه و استبداد می‌تواند زبان مشترک همه‌ی هنرمندانی باشد که تعهدی در قبال آثار هنری و ادبی خود احساس می‌کنند.

 آنچه واژه‌ی هنر و ادبیات متعهد را تهديد می‌کند، این است که هنرمند خوی پرخاشگری در برابر همه‌چیز و همه‌کس و حمله به همه‌ی باورهای اخلاقی، انسانی و معنوی را با تعهد به هنر و ادبیات و قلم اشتباه گرفته و حتی هدف طبیعی و ذاتی هنر را نیز به انکار بنشيند. از سویی دیگر خطر مصادره‌ به‌ مطلوب نظام‌های سیاسی نسبت به هنر متعهد است که ممکن است آن را با تفسیر به رأی به مسیری که منافع سیاسی آن‌ها را تأمین می‌نماید هدایت کنند.

 

 

 

[1] - سید احمد حسینی کازرونی، نگاهی به ادبیات متعهد و تأثیر آن بر شعر مشروطیت، فصلنامه مطالعات ادبیات تطبیقی، سال پنجم، شماره 18، صص 152 – 135.

[2] - http;//nagvayeashegh. Blicfa.com/post/623

نظر شما